پارسي يار
شبکه اجتماعي پارسي زبانان [نسخه آزمايشي]
شبکه اجتماعي پارسي زبانان [نسخه آزمايشي]
RSS
ابوريحان دروني
دنـيـــاي جـــوانـي
پيام هاي برگزيده مجله پارسي نامه اتاق پيشنهادات پارسي نامه همه‌ي پيامهاي پارسي يار
ابوريحان دروني
دنـيـــاي جـــوانـيپيام هاي برگزيده مجله پارسي نامه اتاق پيشنهادات پارسي نامه همه‌ي پيامهاي پارسي يار
برگزيدگان مجله در ارديبهشت 1404
سي رتبه برگزيده بر اساس تعداد کل پيام در مجله
1 - آواي روستا
2 - « لنگرودي »
3 - *ابرار*
4 - ذره بين زنده
5 - * گل نرگس *
6 - تبسم بهار ♥
7 - قافيه باران
8 - خادمة الشهدا
9 - علي در کلبه درويشي
10 - محمد_عابديني
11 - ياسيدالکريم
12 - هما بانو
12 - * کميل *
13 - .:راشد خدايي:.
14 - *بنت فاطمه*اظهر
15 - گلهو قطعه اي ازبهشت
16 - انديشه نگار
17 - *زهرا.م
18 - مجنون الحسين ع
19 - *ميثم*
20 - ||عليرضا خان||
21 - شبستان نور
22 - * هاتف *
23 - در انتظار آفتاب
24 - «امير معظم»
25 - *قاصدك*
26 - ♥ ح. بالايي
27 - ساعت يك و نيم
27 - محمد جواد س
28 - شهريار کوچه ها
28 - مهسا خانوم
29 - ميراب عطش
30 - قلمدون
30 - *سحربانو*
+
هفته دفاع مقدس است و من تهي ز هر زمزمه ي عاشقانه .
قلم را آن زبان نبود که سر عشق گويد باز
وراي حد تقرير است شرح آرزومندي
چه عاشق مرداني پر گشودند و تنها ياد و خاطراتي از آنها براي من و هم سن و سالان من باقي مانده . بچه بوديم چيزي يادمان نسيت جز گريه هاي شبانه از صداي وحشيانه هواپيما هاي دشمن و انفجار ؛
پير ما گفت شهادت هنر مردان است
عقل نامرد در اين دايره سرگردان است
پير ما گفت که مردان الهي مردند
که به دنبال رفيق ازلي مي گردند
اي جنگ چه شد که قهر کردي
در کام امام ما زهر کردي
اي مرز ميان مرد و نامرد
گر مرد رهي دوباره برگرد
^ 87/7/3
+
خواستم از تو بگويم مولاي من
قلم خشکيد و باز به تو مديونم مولاي من
به هر رهي ز حقيقت منتهي توئي
اول و آخر عشق به خدا توئي
^ 87/6/31
+
ممکن است بعضي خيال کنند که بلند کردن دستها رو به آسمان در وقت دعا لغو بوده و چرا انسان چنين کاري مي کند .حضرت علي (ع) سر آن را چنين بيان مي کند .
^ 87/6/28
+
ماه مبارک رمضان فرصت مناسبي است براي پي بردن به اسرار عالم ، بايد به همان مقدار غذائي که نيروي انسان را تامين کند بسنده کرد، هيچ کس با پر خوري به جائي نمي رسد ، در تعبيرات اسلام آمده است که «ما ملا آدمي وعاءً شرا من البطن» انسان هيچ ظرفي را به بدي ظرف شکم پر نکرده است ، شکم که پر شد فهم مسدود مي شود ، انسان پر خور هرگز چيز فهم نيست و هرگز به اسرار و باطن عالم پي نخواهد برد .
به روزم
^ 87/6/25
+
در يکي از شهرستان هاي استانمون بودم . محله اي داره به نام فرهنگ شهر . اونجا يه نانوائي هست که هر وقت من سر مي زدم ، قسمت خانمها يا خالي بود يا گاها يک نفر نهايتا 2 نفر . بالعکس قسمت آقايون هميشه شلوغ بود . با خودم گفتم چه محله ي خوش غيرتي ...
حالا شهر خودمون ...
^ 87/6/22
+
شخصى در فکر ديدار امام زمان ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف ـ بود ، فهميد که آن حضرت با قفل سازى مراوده و ارتباط دارند. نزد يکى از قفل سازها رفت، و ديد پيرزنى براى ساختن قفل به او مراجعه کرد و پرسيد اجرت آن چه قدر مى شود؟
^ 87/6/17
+
هر چه علم پيشرفت مي کند مردم تن آساتر و متوقع تر و حريص تر مي شوند ... راه خود را گم مي کنند ... خلاصه بگويم جنبه ندارند ...
دنيا روباتيک مي شود ، قلب ها نيز بي احساس مانند آدم آهني ها مي شوند .
عصر ارتباطات و سرعت امور بيشتر مي شود ، اما فاصله ها هر روز بيشتر و بيشتر ، ياد دوستان هر روز کند تر مي شود .
گل نرگس کي ميائي تا به نور نگاهت چشمان کورمان را شفا و سنگ محسور دل را جلا دهي ...
^ 87/6/15
+
تا حالا بيت النور رفتيد
محل عبادت حضرت معصومه (س) در قم قبل از وفاتشان
به همراه توضيحات و تصاوير در خدمت شما دوستان هستم
يا علي مدد
^ 87/6/8
+
...
حال ما مسلمانان که معتقد به خداي يگانه هستيم ، نوع عبادت و بندگي ما نشان دهنده ميزان شناخت ما نسبت به پروردگار عالميان مي باشد . هر چه خالق خويش را بهتر بشناسيم عبادت و خلوص نيتمان نيز بيشتر ، زيباتر و دل نشين تر خواهد بود .
...
^ 87/5/23
+
بازهم خاطره
اين دفعه يه خاطره خيلي جالب دارم و مطمئنم که ارزش خوندن داره ، پس تا آخرش با من بيا .
امسال سالگرد رحلت امام خميني (ره) با جمعي از دوستان به صورت کاروان رفته بوديم مرقد امام(ره) . روز سيزدهم نزديک ظهر رسيديم . با بچه ها قرار شد که بعد از ناهار بريم شهر ري و زيارت شاه عبدالعظيم (ع) . موقع رفتن دو تا از رفقاي يکي از بچه ها هم به ما ملحق شدند که يکيشون چهره ي متواضع و آرامي داشت .
^ 87/5/15
+
ريا يکي از زشت ترين حالات اخلاقي انسان است . بعضي از انسانها تا زماني که احساس مي کنند شخصي بر کار آنها نظارت دارد ، سعي دارند تا تمام اصول و موارد را رعايت کرده و بر حسن انجام آن اهتمام ورزند . اما تا چشم ديگران را دور مي بينند هر آنچه که خواسته و تمايلات نفساني شان بدان سو سوق مي دهد رفتار مي کنند و به طور جد فراموش مي نمايند که خدائي در همين نزديکي است و شاهد و ناظر بر اعمال ما .
^ 87/5/11
+
<A href="http://donyayejavani.parsiblog.com/" target=_blank>
<P><EMBED src="http://donyayejavani.persiangig.ir/other/mabaas.swf " width=543 height=134 type=application/x-shockwave-flash quality="high"></P>
<P></EMBED></A></P>
<P><FONT color=#0000aa> </FONT></P>
<P class=MsoNormal dir=rtl style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: center" align=center><FONT color=#ff8000><SPAN lang=FA style="FONT-SIZE: 14pt; FONT-FAMILY: " FA? mso-bidi-language: Tahoma; mso-hansi-font-family: mso-ascii-font-family: Titr?; B>بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ<BR></SPAN></FONT><SPAN lang=FA style="FONT-SIZE: 14pt; FONT-FAMILY: Tahoma; mso-bidi-language: FA">به نام خداوند بخشنده بخشايشگر<BR></SPAN><SPAN lang=FA style="FONT-SIZE: 14pt; FONT-FAMILY: " FA? mso-bidi-language: Tahoma; mso-hansi-font-family: mso-ascii-font-family: Titr?; B><FONT color=#ff8000>اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِي خَلَقَ<BR></FONT></SPAN><SPAN lang=FA style="FONT-SIZE: 14pt; FONT-FAMILY: Tahoma;
^ 87/5/9
+
اين خاطره مربوط مي شه به حدود 2 سال پيش ، رفته بودم به شهر مقدس قم . منزل يکي از نزديکان بودم و اين بنده خدا موتور داشتن و من هر وقت که براي کاري بيرون مي رفتم از موتور ايشون اسفاده مي کردم .
...
^ 87/5/6
+
توي اتوبوس خط واحد نشسته بودم ، آقائي تقريبا مسن و شکسته کنار من نشست . به خوبي از ظاهرش معلوم بود که معتاد هست . من اهميتي ندادم و هنگامي که به مقصد نزديک شدم و آماده رفتن ، متوجه خواب بودنش شدم . هر چه سعي کردم تا بدون اينکه مزاحم خوابش بشم و بيرون بيام نشد . اون اقا بيدار شد و خودش رو جابجا کرد و دوباره خوابيد . احساس خوبي نبود . قبل از اينکه به ايستگاه برسيم و مي خواستم به در نزديک بشم در همين حال يک آقائي مسن ولي شاداب و سر حال که چهره اي نيکو داشت من و متوجه خودش کرد ...
^ 87/4/29
+
از مظلوميت مولاي متقيان حضرت علي عليه السلام هرچه بگوئيم کم گفته ايم . مظلوميت اميرالمومنين علي(ع) در عصر خود را مي توان از خطبه هاي ايشان در نهج البلاغه تا حدودي که عقل گنجايش آن را داشته باشد درک کرد و فهميد . چه بسيار مردم کوفه دل امام را خون کردند . چنان که در خطبه 27 آمده است :
اي مرد نمايان نامرد! اي کودک صفتان بي خرد که عقل هاي شما به عروسان پرده نشين شباهت دارد . چقدر دوست داشتم که شما را هرگز نمي ديدم و هرگز نمي شناختم . شناسائي شما سوگند به خدا که جز پشيماني حاصلي نداشت و اندوهي غم بار سر انجام شد . خدا شما را بکشد که دل من از دست شما پرخون ، و سينه ام از خشم شما مالامال است . جرعه هاي غم و اندوه را جرعه جرعه به من نوشانديد و با نافرماني و ذلت پذيري ، راي و تدبير مرا تباه کرديد .
^ 87/4/18
▌► | ► | ◄