بسم الله الرحمن الرحیم
بعضی از ما انسانها فکر می کنیم با انجام واجبات و بعضی مستحبات ، دیگر از مقربین درگاه اله شده و از شر ابلیس بدوریم و دیگر شیطان قادر به رخنه در افکار و تصمیمات ما نیست. اما بعضی اوقات حس تفوق وجودمان را فرا می گیرد و خود را افضل از دیگران می بینیم ، دیگران را سخیف و کنش آنان را سقیم می پنداریم .
گاها شعار سر می دهیم که تمام هم و غم خود در زندگی و امور دنیوی در جهت رضای خداوند متعال بوده و همیشه سعی بر آن داشته ایم که آخرت خود را با تنزیه اعمال حفظ کنیم .
وقتی تقوای الهی پیشه نکرده و ضمیرمان را از منیت ها تهی ننموده ایم ، هنگامی که کینه همچنان همبر دل ماست و تا زمانی که مرتزق صورت نگار هستی نشده ایم ، با شیطان مرافقت نموده ایم و خود بی خبریم .
در روی دیگران چنان تواضع از خود بروز می دهیم که گویا بی غل وغش ترین مخلوقیم و ذاتا پارسا زاده شده ایم .
به مجرد محبت و تمجید چنان خلاوتی بر دلمان می نشیند و چنان مجد یافته و خود را در مزیت دیگران می بینیم که در امور محوله به تکاپو افتاده و از اطرافیان گوی سبقت را می ربائیم .
اما به موسم تنقید اهل نظر ، سپندوار به مذمت منتقد برخاسته و وی را دشمن خود خوانده و تخطئه کرده و نا سنجیده کینه ای از وی عقار دلمان می کنیم .
کافیست لحظه ای به گذشته خود درنگ کنیم و به تاملی عمیق بنشینیم تا متوجه رخنه شیطان در عین سادگی و موزیانگی شویم .
پ ن 1: متن فوق پیش تر در خطاب و مذمت به خودم نوشتم .
پ ن 2: از یه جائی بی عدالتی دیدم این مطالب به ذهنم اومد و نوشتم