خواستم از تو بگویم مولای من
قلم خشکید و باز به تو مدیونم مولای من
به هر رهی ز حقیقت منتهی توئی
اول و آخر عشق به خدا توئی
یا فاطمه (س) علی سوی تو می آید ، با کوله باری از غم و اندوه تو می آید . چشمی به حسن و حسین دارد ، غم جانسوزی بر دل از مصائب زینب دارد . پدر گرامیتان نوید وصال داده است ... شب قدری است و علی بدان کمال داده است .
با نام او خدای خود را صدا کنیم ، دل را ز حصر و بند رها کنیم . شب استغفار و استمداد و بخشش ، شب رحمت و شب غلبه بر نفس سرکش .
همین حالا دل را زکینه تهی کنیم ، عشق خدا جای آن رهی کنیم ، مامن به مهر رب لا یتناهی کنیم .