اطاق مطالعه ایشان اطاق محقری بود که در تابستان های نجف بسیار گرم و طاقت فرسا بود . گرفتاری ها از هر سو به ایشان روی آورده بود ، به کسالت قلبی و پروستات مبتلا بودند ، عمل جراحی نموده و روی تخت افتاده بودند . قرض ایشان چه برای امور زندگی و چه برای تدبیر وضعیت طلابی که در مدرسه ایشان درس می خواندند به حد اعلی رسیده بود . خانه را برای کمک به یکی از ارحامشان گرو گذاشته بودند .
در هفته یکی دو بار خدمتشان می رسیدم و تا اندازه ای گفتگوهای خصوصی داشتیم . یک روز که وارد شدم دیدم در حالی که روی تخت افتاده و سن از هشتاد گذشته است ، صحیفه سجادیه را می خواند و اشک می ریزد و در عالمی از بهجت و سرور و نشاط و لذت است که حقا زبان از وصف آن عاجز است . گوئی از شدت انس با خداوند در پوست نمی گنجد و می خواهد به پرواز در آید . سلام کردم ، گفت : بنشین ، تو از گرفتاری های من خبر داری ! تبسم ملیحی کرد و ادامه داد : اما من خوشم ، خوش ...
در توصیف احوالات مرحوم آیت الله حاج سید جمال الدین گلپایگانی قدس سره
کتاب معاد شناسی انتشارات علامه طباطبائی ج9ص118