می خواستم تو را خورشید بنامم . از روشنائی منتشرت.
دیدم که خورشید , سکه صدقه ای است که تو هر صبح از جیب شرقی ات
در می آوری , دور سر عالم می چرخانی و در صندوق مغرب می اندازی .
و بدین سان استواری جهان را تضمین می کنی .
می خواستم نام تو را ابر بگذارم , از شدت کرامتت .
دیدم که نسیم فقط باز دم توست که در فضای قدسی فرشتگان تنفس می کنی .
به اینجا رسیدم که :
زیباترین و زیبنده ترین نام , همان است که خدا برای تو برگزیده است ,
ای کریم ترین بخشنده روی زمین .
ای جواد !
سید مهدی شجاعی
» ساعت 4:43 عصر روز سه شنبه 86 آذر 20