شخصى در فکر دیدار امام زمان ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ـ بود ، فهمید که آن حضرت با قفل سازى مراوده و ارتباط دارند. نزد یکى از قفل سازها رفت، و دید پیرزنى براى ساختن قفل به او مراجعه کرد و پرسید اجرت آن چه قدر مى شود؟
قفل ساز پاسخ داد: یک عباسى مى سازم و بعد از ساختن، آن را به سیصد دینار یا یک سنّار (مبلغى که خیلى کمتر از آن چه مى ساخت) مى خرم.
سپس با قفل ساز دیگرى برخورد نمود که به یک سنّار مى ساخت و به یک عباسى مى خرید. از این جا فهمید که این قفل ساز است که با حضرت ارتباط دارد. لذا به او گفت: سلام مرا به آقا برسان و بگو چگونه مى توان به خدمت شما رسید؟
قفل ساز پاسخ داد: یک عباسى مى سازم و بعد از ساختن، آن را به سیصد دینار یا یک سنّار (مبلغى که خیلى کمتر از آن چه مى ساخت) مى خرم.
سپس با قفل ساز دیگرى برخورد نمود که به یک سنّار مى ساخت و به یک عباسى مى خرید. از این جا فهمید که این قفل ساز است که با حضرت ارتباط دارد. لذا به او گفت: سلام مرا به آقا برسان و بگو چگونه مى توان به خدمت شما رسید؟
قفل ساز گفت: فلان وقت براى گرفتن جواب بیا.
در وقت مقرر به وى مراجعه کرد و جواب حضرت را خواست.
قفل ساز گفت حضرت فرمودند: بگو تو در فکر این نباش که مرا ببینى، خودت را درست کن، ما به سراغت مى آییم. از کسانى مباش که قفل را به یک عباسى درست مى کنند و سیصد دینار یا یک سنّار مى خرند، مثل کسانى باش که به یک سنّار درست مى کنند و به یک عبّاسى مى خرند.
آرى، ترک واجبات و ارتکاب محرّمات، حجاب و نِقاب دیدار ما از آن حضرت است.
بر گرفته از وب سایت حضرت آیة الله العظمی محمد تقی بهجت
» ساعت 2:53 صبح روز یکشنبه 87 شهریور 17