خاطره جالبی که از اردوی بلاگ تا پلاک 4 خیلی فکرم و مشغول کرد و باعث نوشتن این مطلب شد این بود که ، در ابتدای راه به انتهای اتوبوس رفتم تا با بقیه بچه ها آشنا بشم . وقتی خودم و با عنوان وبلاگم معرفی کردم یکی از دوستان عزیزم انگار حسابی جا خورده باشه و با توجه به ظاهرم سوال کرد: فلانی تو هستی !؟ گفتم بله چطور مگه ؟ گفت فکر نمی کردم اینقدر مثبت باشی! (بنده خدا گول ظاهرم و خورد ). سوال کردم مگه وبلاگم نخوندی گفت نه ! با خودم گفتم یعنی اسم دنیای جوانی مشکل داره یا ظاهرم ! آخه چند مورد هم درگذشته پیش آمده بود که بعضی ها بدون توجه به مطالب وبلاگم با اینکه از نظر فکری به هم نزدیک بودیم ، درخواست تبادل لینکم را رد می کردند شاید فقط عنوان وبلاگ را معیار قرار می دادند و دید منفی نسبت به آن داشتند (بعضی از همین وبلاگها را دیده ام که درخواست تبادل لینک بلاگی را قبول کرده بودند که اگر یک بار مطالب آن را می خواندند حالت انزجار بهشان دست می داد و به اشتباه بزرگ خود پی می بردند ، فریب عنوان وبلاگ را خوردند). گاهی از طریق مسنجر با افرادی آشنا می شدم و بعد از مدتی وبلاگم را که معرفی می کردم حسابی جا می خوردند !، به هر حال خودم را مثبت تر می پنداشتند تا وبلاگ، آن هم شاید به خاطر عدم آشنائی بیشتر با مطالبم بود .
به هر حال دو سال و اندی از آغاز این وبلاگ می گذرد و فراز و نشیب های زیادی داشته و آن هم بدلیل همراه بودن با مسیر زندگی ام ، چرا که خود جوانی ام و تفکراتم را با وبلاگم همراه کرده ام .
چند وقت پیش از طریق یکی از دوستان صمیمی ام با جوانی آشنا شدم که علی الظاهر مانند جوانان امروزی با موهائی عجیب ، برداشتن ابرو و... بود . به حالت شوخی به دوستم گفتم عجب رفیق باحالی داری ! جواب داد با همه اینها چند ساله از نزدیک می شناسمش و به شدت اهل نماز اول وقت آن هم به جماعت است و واجباتش ترک نمی شود و ... مسلما دلایل زیادی باعث بروز چنین تناقضاتی می شود و مهمترین آن عدم آگاهی و سهل انگاری است . جالب است بدانید بنده به عنوان یک شیرازی به جرات می توانم بگویم بسیاری از ارازل و اوباش شهرمان به خصوص سرکرده هایشان ریش بلند و جالبی می گذارند که اگر غریبه ای با آنان برخورد داشته باشد در وهله اول حتما دچار شک و تردید می شود. البته با کمی دقت میتوان تغییرات را احساس کرد. چون علت آن هم به یقین قصد نشان دادن ابهت پوشالی با ریش بلند است .
به هر حال همه حرف من اینست که :
اگر جوانی باریش معمول یا بلند ، لباس ساده و سر به زیر مشاهده کردید فکر نکنید او انسان خشک مقدس یا متحجر ، گوشه گیر و بد اخلاق است که زندگی اش با دیگر هم سن و سالانش 180 متفاوت بوده و یا از رفتن سینما ، تفریحات و شور و نشاط جوانی بدور است . فکر نکنید او همه مطالعه و تحقیقاتش فقط به یک سری کتب مذهبی محدود شده و از دنیای علم و فن آوری بدور است . می توان گفت اتفاقا چنین فردی از هر دو طرف معادله اطلاعات داشته و راه خود را بیشتر و مناسب تر در این دیده است که به صورت جدی تری به دین ، فرهنگ و اصالت اجدادی خویش اهتمام ورزد . برای مثال وقتی چنین جوانی دانست ، تراشیدن ریش حرام است سعی بر حفظ حرمت نموده و به خود ، دین و مذهب خود و علما و بزرگان دین خود احترام گذارده است . همانطور که در همه جای دنیا به بزرگان و دانشمندان و رهبران دینی خود احترام می گذارند .
اگر جوانی را با ریش وسبیل های عجیب و غریب و یا مدل مو و نوع لباس متفاوت مشاهده کردید فکر نکنید او از دین خارج شده و از اسلام و مسلمانی بدور است . فکر نکنید او ائمه اطهار و معصومین علیهم السلام و بزرگان خود را نمی شناسد . اما متاسفانه آنقدری با جذابیتهای پوشالی و رنگ و لعاب های خارج از دین آشنا شده و زندگی کرده و بدان اهمیت داده است که ذره ای به دین خود ، پیشینه خود و بزرگان و متفکران دین خود توجه نکرده است و نه آنقدری که بتواند او را اغنا و احیا کند که آن هم بدلایل مختلف و بیشتر به محدوده زندگی و گهواره اش بر می گردد. به علت دور بودن از مسائل دینی و تنها شنیدن شایعات و شبهات جاهلان و دشمنان دین و بعضا مذهبی نماها و ریاکاران ، باعث زدگی و دلسردی وی شده و حتی حاضر نیست اندکی برای شناخت بیشتر وارد آن شود و با چند جمله خود فریبی می کند: من خدا را قبول دارم ... من هم دینم را قبول دارم ... من دزدی نمی کنم ... من نماز می خوانم ... من هم دل دارم و فقط دوست دارم ظاهرم اینگونه باشد و تنوع طلب و شاد زیستم و بگذار جوانی کنم ... دنیا دو روز است ... پیر شدیم پشیمان می شویم ...
به طور خلاصه می توانم بگویم جذابیت و لذت شنیدن صوت قرآن و یا مداحی ، شرکت در مراسم مذهبی ، هم نشینی با ریش سفیدان و علمای دینی در جوان نوع اول به مراتب بیشتر از جذابیت و لذت شنیدن موسیقی با ریتمهای متفاوت ، شرکت در جشن ها و پارتی ها هم نشینی با مردان اهل خطر و هیجانات کاذب در جوانان نوع دوم است زیرا همه می دانیم که هر گاه رفتارها هدفمند و برنامه ریزی شده باشد سعادت و رضایت بیشتری به همراه خواهد داشت .