ابوریحان درونی - دنـیـــای جـــوانـی

درباره نویسنده
ابوریحان درونی - دنـیـــای جـــوانـی


آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
دوست و خصوصیات آن
دعا
مشکلات جوانی
نصایح
خاطرات مقام معظم رهبری
اشعار
دلتنگی های من
دختر خانم ها حتما بخوانند . . .
دل و . . .
هنگام ظهور
عشق حقیقی
سیب گلاب
روزی که شهادت . . .
فرهنگ دانشجوئی یا . . .
بهداشت عمومی
شب جمعه
یک خاطره
امید
خاطرات حاج آقا قرائتی
جرم و جنایت چرا ؟
تصاویر شیراز قدیم
حضرت علی علیه السلام
آرزوها . . .
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)
کاریکاتور
زن و اشتغال
حقیقت تلخ
یا جواد الائمه(ع)
نامه ای عاشقانه
ازدواج با شکوه
حجاب
حرف دل
غیرت و مردانگی
محرم
ابتذال در مداحی
باغ انقلاب
ویروس اجتماعی
یا رسول الله ...
مطالب سیاسی
ریشه تاریخی سیزده بدر
نماز
ویژه سفر رهبر به شیراز
رخنه شیطان
نامه ای به دوست
السلام علیک یا فاطمة الزهرا(س)
موج وبلاگی حجاب
نهج البلاغه و مظلومیت علی (ع)
خاطرات فراموش نشدنی
عالم محضر خداست
لذت عبادت
انسان و ایمان
بیت النور
ماه رمضان
تفاوت فرهنگ ها ...
علی (ع) و شب قدر
یاد امام و شهدا ...
ایستگاه پاسخگوئی حجاب
دانلود برنامه رساله برای موبایل
السلام علیک یا جعفر بن محمد ایها الصادق یابن رسول الله
ظاهر و باطن
السلام علیک یا حضرت معصومه سلام الله علیها و رحمة الله و برکاته
تحلیل روز یا کوته نگری ...
به اسم قرآن چه می کنند !
حرم علی بن حمزه علیه السلام
دکتر عصام العماد
معنای زندگی
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها Ho! O Saki
عاشقانه و عارفانه
غزه - gaza
علیمی به کجا چنین شتابان !
حاج میرزا محمد اسماعیل دولابی
کاریکاتور _ عشق های امروزی...
صورت و سیرت
اردوی جنوب(از بلاگ تا پلاک)
بعضی وقتها ...
به بهانه تولد
نامه ای به پدر جانبازم
هدف از ازدواج چیست ؟
دل نوشته ها 2
ساده اما حسابی
به رنگ جوانی
تهاجم فرهنگی در پوشاک !
کنکور ازدواج
شب است و همسایه گرسنه
انیشتین
مرگ بر اسرائیل
بصیرت
کرونا


لینکهای روزانه
سریعترین دیکشنری آن لاین [36]
فوتوشاپ آن لاین [31]
مشاوره و پاسخگوی آن لاین [28]
اعراب گذاری هوشمند [13]
پخش زنده شبکه های صدا و سیما [192]
سازمان ملی جوانان [194]
فرهنگ واژگان فارسی به فارسی [139]
آپلود رایگان عکس و فایل [212]
صورت حساب تلفن همراه [313]
اس ام اس های مذهبی [935]
پایگاه اطلاع رسانی دفترمقام معظم رهبری [167]
علوم و معارف قرآن در تفاسیر [263]
[آرشیو(12)]


لینک دوستان

پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار
پیاده تا عرش
مهندس محی الدین اله دادی
► o▌ استان قدس ▌ o ◄
****شهرستان بجنورد****
رهسپاریم با ولایت تا شهادت
برادران شهید هاشمی
بچّه شهید (به یاد شهدا)
دهکده کوچک ما
خط سرخ شهادت
ملیحــــــــــــــــــــــانه
حرفهای جوانی


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
ابوریحان درونی - دنـیـــای جـــوانـی


لوگوی دوستان



آمار بازدید
بازدید کل :676123
بازدید امروز : 17
بازدید دیروز :20
 RSS 
 

دلم حسابی گرفته ، بهار اومد اما دلم بهاری نیست ، با اینکه فرزند بهارم اما...
من بهارم و جای دیگه جستجو می کردم . من لحظه تحویل سال رو در کنار دوست داشتنی ترین ها ، دوست داشتم اما ...
امسال هم قرار بود با کاروان راهیان نور همراه بشیم اما به خاطر بی نظمی برنامه یک هفته عقب افتاد و حالا لحظه تحویل سال تنها موندم با یه دنیا دلتنگی ...

من بهار را به خاطر سفره هفت سین و دوست ندارم
من بهار و به خاطر یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ ، حیات دوباره گیاهان دوست دارم...
من بهار و با بهاری ترین بهار ، آسمانی ترین یار دوست دارم ...
دل خزان زده من سالهاست منتظر بهاری جاودانه است ...
بهاری دیگر آمد و بهار من نیامد ...
 کجائی ناجی زمین بی روح ،مرهم دلهای زخمی و مجروح ،
دلم شکسته و غمگین است، خسته از ظلمتی سهمگین است ، بغضم گریه آلود و چشمانم بارانی ، بیا عزیز زهرا که عطر بهارانی   

کجائی ای مرهم تمام دردهای عالم و آدم ، کجائی ای زیبا ترین غم و غصه ام ، ای حاضر گمگشته ام ، ای ناظر دل سرگشته ام ، ای امید هر ناامید ... 
من حقیرم و سراسر گناه ، دلم قصی و رویم سیاه ، مولای من وصف مهر تو را بسیار شنیده ام ، پس این بنده نادم و شرمسار را که هر بار با جهالت خود قلب نازنینت را مکدر ساخت ، ببخش ... آقای من فراموشم نکن ... دستم را بگیر و از ظلمت برهان

 با اینکه حسابی دلم گرفته و ... بهار 87 به شما تبریک می گم ، انشالله سالی همراه با سلامتی و بهروزی در پیش داسته باشید .

هان ، ای بهار من
بازآ که بی حضور تو عیشم به کام نیست
فصل بهار آمده اما بدون تو
تام و تمام نیست .

باز آی تا به عهد اما نت وفا کنیم :
احیای عشق قدیمی ؛ معصوم ، پاک ، صمیمی .
وقت است باز شور جوانی به پا کنیم ؛
از لوح دل غبار بشوییم
در جویبار خاطره های زلال خویش
ماهی شویم ؛ عاشق و شیدا شنا کنیم !

 

وقتی نسیم صبح
نام خدا ــ به زمزمه ــ درگوش خاک گفت ،
جان جهان شکفت ؛
درکوچه های شهر
از هر شکاف سنگ دل سبزه ای تپید
گلبوته ها دمید
نوروز سر رسید .

 

تا کی به تمنای وصال تو یگانه

اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

خواهد به سر آید شب هجران تو یا نه؟

ای تیر غمت را دل عشاق نشانه

 

گاه از عشق ات شقایق می شوم

گاه با موج تو قایق می شوم

عیب من این است آقا جان فقط

هفته ای یکبار عاشق می شوم

 

ای آفتاب سایه نشین لوای تو

هر شب جبین به خاک نهد پیش پای تو

برخیز دلبرا بنشین در رواق چشم

بگذار پا به دیده که چشم است جای تو



» ساعت 12:29 صبح روز سه شنبه 86 اسفند 28

 

در ادامه پست قبل ،باز هم از اتفاقات جالب در عملکرد ستادهای انتخاباتی در امور تبلیغات نامزدها خواهید خواند .
سه ستاد انتخاباتی به دستور فرمانداری درشان تخته شد!!!  چرا ...؟؟؟
در ذهن خود تجسم کنید در شهری کوچک در مرکز شهر چند ستاد تبلیغاتی با جناح های مخالف در همسایگی هم به فعالیت مشغول باشند !!! 
هر کدام از ستادها بلند گوهائی عظیم را برای ایراد شعار و پخش موسیقی جهت جلب توجه عموم بر پا کرده بودند . آلودگی صوتی بسیار شدید و غیر قابل تحمل بود . چنانکه هر رهگذری با عبور از آن محل، فقط چند کلمه توهین آمیز را نثارشان می کرد !
حال یکی از آنها موسیقی و نطق فراوان ... و دیگری خانمی را جهت خواندن اشعار با صدای بلند و گاها جیغ وار ، استخدام کرده بود .( احتمالا  طبق قرار داد حاصله صدای رساتر=حقوق بیشتر ...! شعری که مدام با لحن خاصی خوانده می شد : مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید... _ (آره عجب مسیحا نفسی قبلا هم آقای بوش ایشان را تأئید صلاحیت کرده بودند). بنده خدا سه پوستر دیگر هم جدید وارد بازار نمود باز هم همان دندان و ساعت و انگشتری . فقط رنگ کت و نوع ژست عوض شده بود!!!).
با ازدحام جمعیت و حضور بازاریاب ها وسط خیابان ، ترافیک سنگینی بوجود آمده بود که با آلودگی صوتی فراوان اعصابی سالم برای کسی باقی نمی گذاشت . البته با نزاع کوچکی بین هواداران ، دیگر طاقت فرماندار تاب شد و ...
آقای مهندس خیلی سنگین و رنگین با عکسی قلم به دست در کنار ستاد انتخاباتی خود بروشور تبلیغاتی قرار داده تا هر کس به میل خود از آنها استفاده کنند .
امان از جوانان بیکار که در این روزها تفریحات کاذبی را برای خود فراهم کرده اند . موتور سواران مانند مستقبلین ماشین عروس با سر و صدای فراوان (بوق ، سوت ، داد و فریاد و گاها اراجیف) از کنار ستاد های دیگر رقبا عبور کرده و ... (ای کاش حداقل ایام سوگواری اهل بیت (ع) رعایت می کردند ) .
باز هم ستادی دیگر ویژه بانوان محترمه که درش تخته شد !!! (هنوز صدای بوق ممتد حاصل از جیغ و داد و اشعار در گوشم می پیچد)
اگر علیرضا افتخاری می دانست قرار است شب شهادت امام رضا(ع) به خاطر برپائی ستاد انتخاباتی ترانه هایش بر بلندگوها طنین انداز شود شاید هیچگاه خواننده نمی شد!
آقای ادبیاتی نیز وبلاگ شخصی خود را معرفی نمود و نشان داد با امکانات روز آشناست و فقط در حیطه کاری اش عمل نمی کند .
ساکت ترین ستاد انتخاباتی مربوط به یکی از روحانیون محترم است که ایشان جزء هیچ جناح سیاسی نمی باشند(کلا سیاست را سه طلاقه کرده بودند)و تنها دغدغه شان رسیدگی به امور اجتماعی و فرهنگی می باشد .
با وجود تعداد بیش از حد کاندیداها احتمالا یا برخی به نفع دیگری کنار می روند و یا در اکثر شهرها انتخابات به دور دوم کشیده خواهد شد .
دیگر نیازی به بررسی شعارهای تکراری اغلب آنان نیست . از حوصله ما نیز خارج است .

 

پ ن : سعی کردم حقیقت را بنویسم و انشالله به شخص یا گروهی اساعه ادب نشده باشد .
پ ن : بنده هم صلاح را در این می بینم که در هنگام برگزاری انتخابات در شهر خودمان باشم .

البته بچه مثبتها یادشان نرود حتما با وضو بر سر صندوقهای رأی حاضر شوند .

کور شود هر آنکه نتواند دید

< قابل توجه دشمن >



» ساعت 2:58 صبح روز چهارشنبه 86 اسفند 22

 

در شهرستان کوچکی که فعلا در آنجا گذر عمر می کنیم ، اتفاقاتی جالب و بعضا دیدنی در حواشی تبلیغات نامزدهای انتخابات مجلس هشتم مشاهده می کنیم که برخی را برایتان بازگو خواهم کرد .
ابتدا به عکس یکی از آنها بپردازیم . این آقا چهار چیز جالب را به نمایش گذاشته است . اولین چشم انداز قابل توجه در تصویر ایشان دندانهای سفید و براقش می باشد که هنگام لبخند ملیحش آنها را به نمایش گذاشته شده است و بعد از آن انگشتری و ساعت در دستش .(چهره دلربا= آراء بیشتر...!) در پایان باز همان پس زمینه ی پرچم مقدس جمهوری اسلامی که انگار به صورت یک امر واجب در آمده است!
دیگری که اکنون نیز نماینده مردم این شهر در مجلس می باشد در شب اول چندین میلیون خرج شام برای بازاری های شهر نمود .(کسانی خوردند که از سر سیری ...)
 تصاویر یکی دیگر از کاندیداها همراه سید حسن نصرالله و سایر بزرگان که در کتابچه ای از تصاویر و فعالیتهای خود چاپ کرده است بخوبی از دیگران متمایز است .
اما کاندیدای دیگری که مرا به تعجب واداشت شعار جالب آن بود که بر روی پارچه ای بزرگ بر سردر ستاد انتخاباتی خود نصب نموده بود و این شعار دقیقا مصرعی از شعر یکی از خواننده های ایرانی مقیم لس آنجلس می باشد . این مصرع نشان دهنده سمت و سوق فعالیت های سیاسی اوست. چه ناجوانمردانه !!! ما فردی را می خواهیم که برایمان رفاه اجتماعی را به ارمغان آورد نه سیاست بازی های خودخواهانه که بعدا نیز مورد حمایت دشمن قرار گیرد .
یکی دیگر نیز از همان ابتدا که خود را کاندیدای مستقل و نماینده نسل جوان معرفی کرده و با مدرک ادبیات ، با ریش پرفوسوری ظریفش آمده تا با بیت شعری از سروده های خود در بروشوری ساده حرفهائی برای گفتن داشته باشد .
اینبار خوشبختانه ستادهای انتخاباتی با محدودیت هائی همراه شده اند و از چسباندن پوستر بر در و دیوار شهر محرومند . اما متاسفانه عده ای برای تبلیغات خود از چاپ ادعیه در بروشورها و کارتهای تبلیغاتی خود استفاده می کنند که با توزیع بی رویه آن در خیابان ها بین اقشار مختلف ، بسیاری از این کارتها در زیر دست و پا می افتد . بسیار درد آور است نام مبارک الله و ائمه اطهار اینگونه در خیابان ها زیر لاستیک ماشین ها و زیر پای مردم قرار گیرد .
برخی را با ماشین های مدل بالا می بینیم که تصاویری از کاندیدای مورد علاقه خود را سراسر آن چسبانده اند و مدام خیابان های اصلی و فرعی را متراژ می کنند . گویا سهمیه بنزینشان دوبله شده است !!!
بعضی از کارتهای تبلیغاتی از کارت دعوت عروسی زیباتر و گرانتر است .

 

حرف دل یا همان پی نوشت :
آیا کاندیداها بر ستادهای انتخاباتی خود نظارت نمی کنند که شاهد رفتارها و اعمال بدور از عقل برخی از آنان می باشیم . اگر نظارت دارند پس یعنی خیلی از موارد برایشان اهمیت ندارد (مثلا پایمال شدن ادعیه زیر پای عابران پیاده و ...) و مسئله مهم برای آنان کسب رأی است. اگر هم نمی توانند نظارت کنند چگونه می خواهند در آینده به مشکلات واقع در جامعه رسیدگی کنند ؟
ملت شریف ایران همیشه آگاهانه در عرصه های مختلف حضور پیدا می کنند و به خوبی خوب و بد را از هم تشخیص می دهند و انشالله نمایندگان متعهد و دلسوزی در مجلس حضور یابند و شاهد از بین رفتن فقر در جامعه و سربلندی و شکوفائی میهن عزیزمان باشیم .

ادامه دارد ...

 



» ساعت 12:27 عصر روز یکشنبه 86 اسفند 19

 

السلام و علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی و رحمة الله و برکاته
انگار همین دیروز بود ، دو هفته پیش تو خونه نشسته بودم که یه دفعه بهم خبر دادن وسائلت و جمع کن آقا دعوتت کرده !
دلم ریخت نمی دونستم چی بگم ، فقط کمتر از 10 دقیقه با عجله و ذوق فراوان ، مختصری از وسائل شخصی رو برداشتم و راه افتادم ...
اصلا نفهمیدم چی شد بعد از 5سال ... همه چیز به سادگی مهیا شد حتی فکرش هم برام غیر ممکن بود اما ...
الان که دارم اینها رو می نویسم بغض گلوم و گرفته و دوست دارم به یاد لحظه ای که مهر و محبت آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام رو با تمام وجود حس کردم ، گریه کنم...
آخه باورم نمی شد با وجود مشکلات فراوانی که داشتم به این راحتی دعوت بشم و خیلی از آرزوهام بر آورده بشه...
یه شب تا صبح تو حرم بودم و بعد از نماز صبح به دارالقرآن رفتم و داشتم آیات ملکوتی رو آرام در دلم زمزمه می کردم که زیارت عاشورا برگزار شد . چه حال و هوای زیبا و روحانی ... بعد از زیارت عاشورا با کمال ناباوری شنیدم قرار است طی مراسم معنوی و عاشقانه ای ، گلهای بر روی ضریح را بعد از معاوضه به مردم حاضر در مراسم اهداء کنند . حال هوای اون لحظه همراه مرثیه خوانی مداح اهل بیت فراموش شدنی و قابل وصف نیست . چشمانم گرم و بارانی شده اند ...
حس کردم گلها را که در پاکت بسته بندی شده بودند، آقا به زائرانش هدیه داده به خصوص خودم که اصلا از این مراسم هیچ اطلاعی نداشتم حتی برنامه زیارت عاشورا ، اتفاقی در این جلسه حاضر شده بودم.
آقاجان یا غریب الغربا و یا معین الضعفاء و یا امام الرحیم الرئوف نمی دونم چطور از شما تشکر کنم ... ممنونم آقا جان ... خیلی مهربونی آقا ... من اینقدر سرگرم امور مزخرف دنیوی خودم شدم ، که شما رو فراموش کرده بودم اما شما مولاجان صدام زدی و من روسیاه و گنه کار رو با همه بدیهام بخشیدی و به حریم حرم پاک و مطهرت راهم دادی...
لعنت خدا بر دشمنان و قاتلان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام . چه مظلومانه ... و چه غریبانه به شهادت رسیدند ...
دیگه آقامون غریب نیست آخه در همه ایام و ساعات شبانه روز لحظه ای حرم پاک و مطهرشان از ازدحام جمعیت کم نمی شه ...
شهادت مظلومانه امام رضا علیه السلام را به همه شیعیان جهان تسلیت عرض می کنم .

 السلام و علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی و رحمة الله و برکاته
دو تصویر جالب در قسمت ادامه مطلب...


» ساعت 12:50 صبح روز شنبه 86 اسفند 18

 

زمزمه‏های مرثیه‏گون کوچه‏های مدینه را یک به یک می‏پیماید. خویشاوندی نخل‏های مدینه با داغ، زجرآورترین تصویر است. از گلوی اندوهگین هر واژه، نیزارهای ماتم می‏چکد. مسجد از صدای روح‏نواز گل خالی است.
ضجه در محراب ریشه دوانده است. منبر، در محوطه اشک نشسته است. تمام دقایق بیست و هشتم صفر، خزان است و وجب به وجب مدینه، تبدار این سفر. سینه‏های پرغم احادیث، برای «قال النبی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله »ها اشک حسرت می‏ریزند.
 کنار مولا، چیزی جز غربت نیست. ناگهانی از بی‏رمقی رخ نموده است. پیرامون زهرا علیهاالسلام ، اندوهی وسیع پا گرفته است؛ آن‏چنان که هیچ چشمی ندیده است. اشک‏های غلطان مدینه با ناله‏های «ام ابیها»یی هم‏سو شده است.
بی‏شهد نبوت، روزگاری تلخ، ذائقه دین را پر کرده است. کینه‏ها و لقمه‏ای از خیبر، زهر در شریان دقایق ریخته است. همیشه و در هر مقطعی، همان‏گونه که پیامبری از صبح می‏گوید، عده‏ای از تبار ابوجهل‏ها هستند که با چرکینی شب، خو می‏گیرند. اما ما، بی‏نگاه رحمت‏گستر واپسین پیامبر، کدام لحظه را تاب بیاوریم؟ 
 بی‏صدای عطوفت‏زای او، به کدام سو پناه بجوییم؟ «اللهُمَّ إنا نَشکُو اِلَیکَ فَقْدَ نَبیِّناً صلی‏الله‏علیه‏و‏آله »
بیست و هشتم صفر، یعنی ضمیمه شدن عطری بدیع به آسمان، و چه محروم است زمین که فروغ یگانه خود را از دست داده است.
بیست و هشتم صفر، روز سیاه‏پوشی قبیله‏های سادگی و فروتنی است.
چه باید کرد که همیشه پیرو هر داغ، حلیفی جز شکیبایی نیست
سالروز رحلت نبی اکرم محمد مصطفی (ص) و شهادت امام حسن مجتبی (ع)  تسلیت باد


 



» ساعت 12:40 صبح روز جمعه 86 اسفند 17

 

بسم الله
بار الها خسته ام از این دنیای مجهول و انسان های دو رو و ریاکار .
چه سخت و مشقت بار است شنیدن دروغ از مدعیان یکتا پرست .
آنان که تهمت را با غیبت عجین می کنند و به سادگی شرب آب ، از هم نوع خود دریغ نمی کنند .
کسانی که گذشته خود را فراموش کرده و بازیچه دست مفرحات دنیوی شده اند .آری بسیار زجر آور و دل آزار است ، خود را حامی ارزش ها بدانیم ولی با بی ارزشترین مسائل ، حسادت ، غرور و تکبر ، پا بر روی ارزش دیگران بگذاریم .
خداوندا دلم به سختی به درد آمده و حس تنفرم  نسبت به خوادخواهان خودبین ، نعمت خوران نمکدان شکن ، مظلوم نمایان ستمکار و هوسرانان شب زده برانگیخته شده است . چه دنیای پست و نازیبائی ، چه روزگار تیره و تاری و چه آدمیان حقیرو خواری!
ای پروردگار عالمیان و ای مهربان مهربانان ، این ناشکیبائی را بر من ببخش و این بی طاقتی را .
آخر چگونه می توان تحمل کرد هرزگویان زاهد نما ، نیک ظاهران باطن گسیخته و مجنون صفتان لیلی رمیده را !
وای بر ما ، آیا نمی دانیم عالم محضرخداست . وای بر ما که این را شعار و یا نقاب برای اخفای حقیقت درونیمان قرار داده ایم و فریب خورده تفکرات شیطانی خود گشته ایم  .
سیه روز آن است که خود را با گامهای سست ، در مسیر طوفان قرار دهد .
نگون بخت باد هر آنکه خود را در لذایذ بی پایه و اساس دنیوی غرق کرده و چشم هایش را به روی حقیقت بسته است .
خدایا مرا به خودم وامگذار و هر آن دم که تو را فراموش کردم ندای أنا عبدُک الصغیر را در وجودم طنین انداز کن ، تا در جاده های بی انتهای سراب نشان ، گم نگردم .


إ
ِن کُلُّ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِی الرَّحْمَنِ عَبْدًا
تمام کسانى که در آسمانها و زمین هستند، بنده اویند.
 

پ ن : بعضی ها براحتی پشت سر دیگران به دروغگوئی می پردازند مثلا دروغ از این بزرگتر که در مشهد مقدس جائی که همه دلها در حال و هوائی خوش ار عطر رضاست بگویند در آنجا دیگران را لعن و نفرین کرده ای!!!
این آدم مگر ارزش نفرین هم دارد!!!

پ ن : آن انسانی که بخواهد وقت خود را صرف نفرین مسلمان دیگر کند آدم نیست و فقط اسم مسلمانی را یدک می کشد .

پ ن : کسانی که مثل آب خوردن به دیگران افترا می زنند دروغگوئی برایشان سهل است و به همان راحتی دروغ می گویند و ارزش آنها به اندازه حرفهای کذبشان می باشد.



» ساعت 10:3 عصر روز شنبه 86 اسفند 11

 

تازه وارد بازار شده بود.
تحولی در عرصه ارتباطات. شگفتی زیادی در اذهان عمومی ایجاد کرده بود. فقط عده کمی از مردم در اختیار داشتن آن هم کسانی که از وضعیت مالی بسیار خوبی برخوردار بودن. امکانات زیادی نداشت اما بسیار مفید بود. به خوبی مشکلات زیادی راحل می کرد. کم کم از قیمت آن کاسته و به امکاناتش نیز افزوده شد.روز به روز بر تعداد آن افزوده شده و نظر عده زیادی را به خود جلب کرد و دیگر به یک نیاز تبدیل شده بود و با کاهش قیمت آن مشترین زیادی را از آن خود کرد.
به مرور زمان در بین اقشار جامعه رواج یافت و تقریبا بسیار عادی ولی کارساز شد. تا اینکه اکنون به قول سهراب سپهری دست هر کودک ده ساله شهر شاخه ... است.
اما با اینکه امروزه تلفن همراه بسیار مفید فایده است اما همیشه عده‌ای از مغرضان از آن سوء استفاده کرده‌اند و در نیات پیلید خود آن را به کار گرفته اند.با ایجاد مزاحمت از طرق مختلف و بتازگی از طریق امکانات گوشی‌ها (بلوتوث) بسیاری از ناهنجاری ها را بوجود آورده‌اند. تا چندی قبل پخش سی‌ دی های شخصی و خانوادگی افراد مُد شده بود. اما اکنون پخش فیلم‌های مستعجل و عکس‌ها و صداهای برگرفته از اهانت ها به شخصیت های مهم از طریق گوشی‌های همراه رواج پیدا کرده به طوری که در اکثر حوادث منتشر شده در روزنامه ها و مجلات ردیابی از این ویروس اجتماعی می توان یافت.
متأسفانه این ویروس در جامعه منتشر شده و کافی است اندکی از اطلاعات شخصی شما بر روی گوشی همراهی راه یابد آن وقت با سرعت باور نکردنی در تمام نقاط ایران پخش خواهد شد به همین دلیل همیشه توصیه می‌شود گوشی خود را در اختیار هیچ کس قرار ندهید و در حافظه تلفن همراه خود عکس یا فیلم‌های شخصی و خانوادگی ذخیره نکنید.
با پیشرفت در عرضه تکنولوژی هکرها در این سیستم نیز نفوذ کرده‌اند و با برنامه‌های مختلف می‌توان از طریق بولوتوس به دیگر گوشی ها نفوذ کرد و اطلاعات آن را ربود.پس توصیه اینکه بدون دلیل بولوتوث خود را فعال نکنید و با افراد غیر مطمئن به تبادل اطلاعات از طریق بولوتوث نپردازید هر چند آن اطلاعات موزیک یا یک عکس ساده باشد. زیرا بعد از ارتباط دو گوشی از این طریق آنها با هم ساپورت شده و نفوذ پذیری راحتی به یکدیگر خواهند داشت. متاسفانه جوانان مغرض با روشن نمودن بلوتوث در اماکن عمومی و ایجاد ارتباط های کاذب در پی یافتن دوستان غیر همجنس خود هستند که این نیز خود از بیماری های این ویروس احتماعی به حساب می آید .
انشالله بیشتر شاهد استفاده صحیح از امکانات و علم روز باشیم.



» ساعت 3:10 صبح روز شنبه 86 بهمن 27

 

باغ از خار و خسها و علفهای هرز فراوانی پر شده بود . گلهای باغ روز به روز پژمرده تر می شدند . دیگر جایی برای زیستن نداشتند ، همه آبهای زمین توسط خارها جذب می شد و علفهای هرز اجازه رشد و نمو را از گلهای مظلوم گرفته بود . خارها ، گلها را مزاحم خود می دیدند و برای آنکه جایگاه خود را تثبیت کنند هر گلی را که عرض اندام می کرد ساقه هایش را می شکستند و گلبرگهایش را بر روی زمین پر پر می کردند . روزی باغبانی مهربان از راه رسید ، از نا اهلی و ستم خارو خسها دلش به تنگ آمد . سایه ها را برچید و آفتاب را به گلهای باغ هدیه داد . باغبان با دل رئوف و مهربانش مهر و محبت را در دل گلها جاری ساخت . گلها جان دوباره ای گرفتند و با عشق به باغبان و جرعه آبی که از صفا و صمیمیت او گرفته بودند رشد و بالندگی را به حد اعلا رساندن و با کمک او علافهای هرز را زیر ساقه های تنومند خود له کردند . آری باغبان دلسوز و فداکار دستان خارها را از باغ کوتاه و شور و غوغائی در باغ پر با کرد چنانکه همه زمین های اطراف ، از عطر خوش باغ و شکوفائی گلهایش به وجد در آمدند .       



» ساعت 5:8 صبح روز یکشنبه 86 بهمن 21

 

با گسترش قیام مردم و خروج شاه ، شاپور بختیار به عنوان نخست وزیر در ایران باقی مانده بود .امام خمینی(ره) در پبامی عزم خود را مبنی بر بازگشت به ایران اعلام کرد .
بختیار مخالفت خود را با بازگشت امام اعلام کرد و دستور بسته شدن فرودگاههای کشور را صادر کرد. تعداد زیادی از روحانیون سرشناس در مسجد دانشگاه تهران به تحصن نشستند . و خواستار گشوده شدن فرودگاهها شدند . این اقدام و اعتراضهای گسترده دیگر دولت بختیار را ناچار به کوتاه آمدن کرد . روزنامه های عصر 11 بهمن خبر دادند : امام فردا در تهران است . اما خبر قطعی نبود و به ویژه خطراتی در این امر احتمال داده می شد . سرانجام هواپیمای خطوط فرانسه راس ساعت 9:27 صبح در فرودگاه مهرآباد به زمین نشست . امام پس از سخنرانی کوتاهی به سمت بهشت زهرا حرکت نمود .
استقبال بی سابقه و با شکوه مردم باعث کندی حرکت اتومبیل امام شد .و به ناچار توسط یک فروند هلی کوپتر امام به بهشت زهرا منتقل شد . امام خمینی در بهشت زهرا طی سخنرانی خود شدیدترین حملات را به رژیم شاه و دولت بختیار وارد کرد . پس از آن امام در مدرسه رفاه جنوب تهران اقامت گزید ... 

دانلود سرودهای انقلابی (براحتی می توانید فایل های صوتی زیر را در وبلاگ خود قرار دهید)

بیانات امام خمینی(ره) در بهشت زهرا(من توی دهن دولت می زنم)
بیانات امام خمینی (ره) در بهشت زهرا(تسلیت به مادران و خانواده های شهدا)

به لاله در خون خفته
چو دیو بیرون رود
خمینی ای امام
به پا خیزید
برخیزید ای شهیدان راه خدا
ایران ایران ایران (رضا رویگری)
بهاران خجسته باد
آب زنید راه را

تصاویری ار ورود امام (ره)به میهن

برای مشاهده سایر تصاویر بر روی گزینه ادامه مطلب...


» ساعت 12:24 عصر روز شنبه 86 بهمن 13

 

آیت الله سید عبدالکریم کشمیری می فرمودند : مدتی بود که می دیدم زنی با عبای سیاه و زنان معیدی (دهاتی) زیر ناودان طلا می نشیند و زنها به او مراجعه می کنند و او نیز با تسبیحی که در دست داشت برای ایشان استخاره می گرفت . این حالت ، نظرم را جلب کرد . روزی به یکی از خدام صحن مطهر گفتم : هنگام ظهر که کار این زن تمام می شود او را نزد من بیاور ، از او سؤالاتی دارم .

خادم مزبور ، پس از اینکه کار استخاره آن زن تمام شد ، او را نزد من آورد ، از او سؤال کردم : تو چه می کنی ؟ گفت : برای زنها استخاره می گیرم . گفتم : استخاره را از که آموختی ؟ چه ذکری می خوانی ، چگونه مسائل را به مردم می گوئی ؟ گفت : من زنی بودم که با شوهر و فرزندانم زندگی عادی را می گذراندم . شوهرم در اثر حادثه ای از دنیا رفت و من ماندم و چهر فرزند یتیم ، خانواده شوهرم به این عنوان که من بد شگون هستم و قدم من با عث مرگ پسرشان شده است ، لذا زندگی را با زحمات زیاد و رنج فراوان می گذراندم و ضمنا از آنجا که زن جوانی بودم ، طبعا دامهائی نیز برای انحرافم گسترده می شد و چندین مرتبه بر اثر تنگناهای اقتصادی و احتیاجات مادی نزدیک بود به دام افتاده و به فساد کشیده شوم و خودداری کردم . روزی بر اثر شدت احتیاج و گرفتاری تصمیم گرفتم که چون زندگی برایم طاقت فرسا شده و دیگر راه چاره ای نداشتم تن به فحشا بدهم . من تصمیم خود را گرفته بودم اما این بار نیز خدا به فریادم رسید و مرا نجات داد .

در بین ما رسم است اگر حاجتی داریم به حرم حضرت ابوالفضل علیه السلام می آئیم و سه روز اعتصاب غذا می کنیم تا حاجتمان را بگیریم ، و اکثرا هم حاجت خود را می گیرند من نیز تصمیم گرفتم به ساحت مقدس حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام متوسل شده و اعتصاب غذا کنم .

رفتم و دست توسل به دامنش زدم و کنار ضریح آن حضرت اعتصاب غذا را شروع کردم . روز سوم بود که کنار ضریح خوابم برد و حضرت ابوالفضل علیه السلام به خوابم آمد و حاجتم را بر آورد و فرمود : « تو برای مردم استخاره بگیر » عرض کردم من استخاره بلد نیستم ؟ فرمود :« تو تسبیح را به دست بگیر ، ما حاضریم و به تو می گوئیم چه بگوئی »

از خواب بیدار شدم و با خود گفتم : این چه خوابی است که دیده ام ؟ آیا براستی حاجت من روا شده است و دیگر مشکلی نخواهم داشت ؟ مردد بودم چه کنم ؟ بالاخره تصمیم گرفتم اعتصابم را شکسته و از حرم خارج شوم ببینم چه می شود . از حرم خارج شدم و داخل صحن گردیدم . از یکی از راهروهای خروجی که می گذشتم زنی به من برخورد و گفت : خانم استخاره می گیری ؟ تعجب کردم این چه می گوید ؟! معمول نیست که زن استخاره بگیرد ، آن هم زن معیدی و چادر نشین و بیابانی ! ارتباط این خانم با خوابی که دیدم و دستوری که حضرت به من داده چیست ؟ آیا این خانم مامور است ؟ بالاخره به او گفتم : من تسبیح ندارم . فورا تسبیحی به من داد و گفت : این تسبیح را بگیر و استخاره کن . دست بردم و با توجهی که به حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام داشتم مشتی از دانه های تسبیح را گرفتم ، دیدم حضرت در مقابلم ظاهر شد و مطالب را به من فرمود و من هم به زن گفتم و او رفت .

از ان روز من هفته ای یک روز به این محل می آیم و زنانی که وضع مرا می دانند نزد من می آیند و من برایشان استخاره می گیرم و بابت هر استخاره پولی به من می دهند ظهر که می شود با پول حاصله ، وسائل معیشت خودم و فرزندانم را تهیه می کنم و به منزل بر می گردم .

کرامات العباسیه ص 174

» ساعت 4:34 عصر روز چهارشنبه 86 دی 26

 
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >