ابوریحان درونی - دنـیـــای جـــوانـی

درباره نویسنده
ابوریحان درونی - دنـیـــای جـــوانـی


آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
دوست و خصوصیات آن
دعا
مشکلات جوانی
نصایح
خاطرات مقام معظم رهبری
اشعار
دلتنگی های من
دختر خانم ها حتما بخوانند . . .
دل و . . .
هنگام ظهور
عشق حقیقی
سیب گلاب
روزی که شهادت . . .
فرهنگ دانشجوئی یا . . .
بهداشت عمومی
شب جمعه
یک خاطره
امید
خاطرات حاج آقا قرائتی
جرم و جنایت چرا ؟
تصاویر شیراز قدیم
حضرت علی علیه السلام
آرزوها . . .
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)
کاریکاتور
زن و اشتغال
حقیقت تلخ
یا جواد الائمه(ع)
نامه ای عاشقانه
ازدواج با شکوه
حجاب
حرف دل
غیرت و مردانگی
محرم
ابتذال در مداحی
باغ انقلاب
ویروس اجتماعی
یا رسول الله ...
مطالب سیاسی
ریشه تاریخی سیزده بدر
نماز
ویژه سفر رهبر به شیراز
رخنه شیطان
نامه ای به دوست
السلام علیک یا فاطمة الزهرا(س)
موج وبلاگی حجاب
نهج البلاغه و مظلومیت علی (ع)
خاطرات فراموش نشدنی
عالم محضر خداست
لذت عبادت
انسان و ایمان
بیت النور
ماه رمضان
تفاوت فرهنگ ها ...
علی (ع) و شب قدر
یاد امام و شهدا ...
ایستگاه پاسخگوئی حجاب
دانلود برنامه رساله برای موبایل
السلام علیک یا جعفر بن محمد ایها الصادق یابن رسول الله
ظاهر و باطن
السلام علیک یا حضرت معصومه سلام الله علیها و رحمة الله و برکاته
تحلیل روز یا کوته نگری ...
به اسم قرآن چه می کنند !
حرم علی بن حمزه علیه السلام
دکتر عصام العماد
معنای زندگی
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها Ho! O Saki
عاشقانه و عارفانه
غزه - gaza
علیمی به کجا چنین شتابان !
حاج میرزا محمد اسماعیل دولابی
کاریکاتور _ عشق های امروزی...
صورت و سیرت
اردوی جنوب(از بلاگ تا پلاک)
بعضی وقتها ...
به بهانه تولد
نامه ای به پدر جانبازم
هدف از ازدواج چیست ؟
دل نوشته ها 2
ساده اما حسابی
به رنگ جوانی
تهاجم فرهنگی در پوشاک !
کنکور ازدواج
شب است و همسایه گرسنه
انیشتین
مرگ بر اسرائیل
بصیرت
کرونا


لینکهای روزانه
سریعترین دیکشنری آن لاین [36]
فوتوشاپ آن لاین [31]
مشاوره و پاسخگوی آن لاین [28]
اعراب گذاری هوشمند [13]
پخش زنده شبکه های صدا و سیما [192]
سازمان ملی جوانان [194]
فرهنگ واژگان فارسی به فارسی [139]
آپلود رایگان عکس و فایل [212]
صورت حساب تلفن همراه [313]
اس ام اس های مذهبی [935]
پایگاه اطلاع رسانی دفترمقام معظم رهبری [167]
علوم و معارف قرآن در تفاسیر [263]
[آرشیو(12)]


لینک دوستان

پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار
پیاده تا عرش
مهندس محی الدین اله دادی
► o▌ استان قدس ▌ o ◄
****شهرستان بجنورد****
رهسپاریم با ولایت تا شهادت
برادران شهید هاشمی
بچّه شهید (به یاد شهدا)
دهکده کوچک ما
خط سرخ شهادت
ملیحــــــــــــــــــــــانه
حرفهای جوانی


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
ابوریحان درونی - دنـیـــای جـــوانـی


لوگوی دوستان



آمار بازدید
بازدید کل :676121
بازدید امروز : 15
بازدید دیروز :20
 RSS 
 

علم به ما روشنائی و توانائی می بخشد و ایمان عشق و امید و گرمی ، علم ابزار می سازد و ایمان مقصد ، علم سرعت می دهد و ایمان جهت ، علم توانستن است و ایمان خوب خواستن ، علم می نمایاند که چه هست و ایمان الهام می بخشد که چه باید کرد ، علم انقلاب برون است و ایمان انقلاب درون ، علم جهان را جهان آدمی می کند و ایمان روان را روان آدمیت می سازد ، علم وجود انسان را به صورت افقی و گسترش می دهد و ایمان به شکل عمودی بالا می برد ، علم طبیعت ساز است و ایمان انسان ساز .
هم علم به انسان نیرو می دهد ، هم ایمان ، اما علم نیروی منفصل می دهد و ایمان نیروی متصل . علم زیبائی است و ایمان هم زیبائی است . علم زیبائی عقل است و ایمان زیبائی روح ، علم زیبائی اندیشه است و ایمان زیبائی احساس .
هم علم به انسان امنیت می بخشد و هم ایمان . علم امنیت برونی می دهد و ایمان امنیت درونی . علم در مقابل هجوم بیماری ها ، سیلها ، زلزله ها ، طوفانها ، ایمنی می دهد و ایمان در مقابل اضطرابها ، تنهائی ها ، احساس بی پناهی ها ، پوچ انگاری ها . علم جهان را با انسان سازگار می کند و ایمان انسان را با خودش .
علم بدون ایمان نیز تیغی است در کف زنگی مست ، چراغی است در نیمه‏ شب در است دزد برای گزیده‏تر بردن کالا .
انسان فاقد هرگونه ایده و ایمان ، یا به صورت‏ موجودی غرق در خودخواهی در می‏آید که هیچوقت از لاک منافع فردی خارج‏ نمی‏شود ، و یا به صورت موجودی مردد و سرگردان که تکلیف خویش را در زندگی در مسائل اخلاقی و اجتماعی نمی‏داند. انسان دائما با مسائل اخلاقی و اجتماعی برخورد می‏نماید و ناچار باید عکس العمل خاصی در برابر اینگونه‏ مسائل نشان بدهد انسان اگر به مکتب و عقیده و ایمانی پیوسته باشد تکلیفش روشن است ، و اما اگر مکتب و آئینی تکلیفش را روشن نکرده باشد همواره مردد به سر می‏برد ، گاهی به این سو کشیده می‏شود و گاهی به آن سو .
ولی تفاوت یک ایده مذهبی و غیر مذهبی این است که آنجا که پای عقیده‏ مذهبی به میان آید و به ایده قداست ببخشد ، فداکاریها از روی کمال رضایت و به طور طبیعی صورت می‏گیرد فرق است میان کاری که‏ از روی رضا و ایمان صورت گیرد که نوعی انتخاب است ، با کاری که تحت‏ تاثیر عقده‏ها و فشارهای ناراحت کننده درونی صورت می‏گیرد که نوعی انفجار است .
آری ، ایمان است که زندگی را در درون جان ما برما وسعت می‏بخشد و مانع‏ فشار عوامل روحی می‏شود .
آن چیزی که بیش از هر چیز حق را محترم ، عدالت را مقدس ، دلها را به‏ یکدیگر مهربان ، اعتماد متقابل را میان افراد برقرار می‏سازد ، تقوا و عفاف را تا عمق وجدان آدمی نفوذ می‏دهد ، به ارزشهای اخلاقی اعتبار می‏بخشد ، شجاعت مقابله با ستم ایجاد می‏کند و همه افراد را مانند اعضای یک پیکر به هم پیوند می‏دهد و متحد می‏کند ، ایمان مذهبی است .
تجلیات انسانی انسانها که مانند ستارگان در آسمان تاریخ پرحادثه‏ انسانی می‏درخشد همانهائی است که از احساسهای مذهبی سرچشمه گرفته است . قیافه مرگ در چشم فرد با ایمان با آنچه در چشم فرد بی ایمان می‏نماید ، عوض می‏شود از نظر چنین فردی دیگر مرگ ، نیستی و فنا نیست ، انتقال از دنیائی فانی و گذرا به دنیائی باقی و پایدار ، و از جهانی کوچکتر به‏ جهانی بزرگتر است ، مرگ منتقل شدن از جهان عمل و کشت است به جهان‏ نتیجه و محصول از این رو چنین فردی نگرانیهای خویش را از مرگ ، با کوشش در کارهای نیک که در زبان دین " عمل صالح " نامیده می‏شود برطرف‏ می‏سازد .
از نظر روانشناسان ، مسلم و قطعی است که اکثر بیماریهای روانی که ناشی‏ از ناراحتیهای روحی و تلخیهای زندگی است ، درمیان افراد غیر مذهبی دیده می‏شود افراد مذهبی به هر نسبت که ایمان قوی و محکم داشته باشند از این بیماریها مصونترند از این رو یکی از عوارض‏ زندگی عصر ما که در اثر ضعف ایمانهای مذهبی پدید آمده است افزایش‏ بیمارها و بیماریهای روانی و عصبی است .

                                                              گزیده هائی از کتاب "انسان و ایمان"

                                                                         شهید استاد مطهری

کتاب انسان و ایمان را از اینجا دانلود کنید



» ساعت 1:7 عصر روز چهارشنبه 87 مرداد 30

 

ای که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد

 

میلاد یگانه منجی عالم بشریت بر شما دوستان عزیز مبارک باد



» ساعت 6:52 عصر روز شنبه 87 مرداد 26

 

آنچه مسلم است عشق و علاقه واقعی ، یا خصومت و دشمنی با شناخت نسبت به طرف مقابل بوجود می آید . زمانی که شخصی را نمی شناسیم نسبت به او بی تفاوتیم اما بعد از شناختی هر چند نسبی از او ، نوع برخورد و ارتباط ما با توجه به همین شناخت صورت می گیرد .
حال ما مسلمانان که معتقد به خدای یگانه هستیم ، نوع عبادت و بندگی ما نشان دهنده میزان شناخت ما نسبت به پروردگار عالمیان می باشد . هر چه خالق خویش را بهتر بشناسیم عبادت و خلوص نیتمان نیز بیشتر ، زیباتر و دل نشین تر خواهد بود . لازمه شناخت نیز مطالعه و تحقیق و تفحص و تفکر است .
مادامی که ما نسبت به عبادات کم توجه و سهل انگار هستیم ، آن را از روی نوعی اجبار و یا فقط رفع تکلیف می پنداریم ، واضح است که نه تنها هیچ لذتی در اعمال مان وجود ندارد بلکه برایم رنج آور کسالت وار است و این بدان معناست که ما از اسرار و حکمت تکالیف الهی و عبادات بی خبریم .
همه این بی توجهی ها و بی خبری ها بر اثر نا آگاهی و سوق امیال و خواهش های نفسانی به مادیات است . هرچه به طرف مادیات حرکت کنیم بالطبع از این سو از معنویات دور خواهیم شد .
بنابر این هنگامی که دانستیم طاعات و عبادات چه تاثیر نیک و شگرفی در زندگی دنیوی و اخروی مان خواهد داشت ، با رضایت قلبی و اشتیاق بیشتری در انجام آن اهتمام ورزیده و آنگاه لذت عبادت به معنی واقعی کلمه خواهد رسید .در اینجا به ذکر چند مورد از اسرار و شگفتی ها با توجه به موضوع بسنده می کنم .
اسرار وضو
رسول خدا (ص) فرمودند : کسی که دست او به آب می رسد شیطان از او دور می شود و چون صورت را می شوید حق تعالی روی او را سفید و نورانی می کند، چون دستها را می شوید حق تعالی غل و زنجیر که بر دستهای گنهکاران خواهد گذاشت بر دست های او حرام می گرداند .چون مسح سر می کشد حق تعالی گناهان را از او دور می گرداند و چون پاها را مسحمی کند حق تعالی او را بر صراط می گذراند ، در روزی که قدمها در صراط بلغزد و به جهنم افتد (شرح من لا یحضرالفقیه باب علت وضو ص 146)
فضیلت دعاهای وضو
حضرت امیرالمومنین علی (ع) روزی با فرزندش محمد حنفیه نشسته بود ، در موقع نماز فرمود : ای محمد ظرفی آب برای من بیاور تا برای نماز وضو سازم . محمد ظرف آبی آورد و آن بزرگوار وضو گرفت و دعاهای وضو را خواند ، سپس فرمود : ای محمد هر کس همانند من وضو بگیرد و مثل من بگوید ف خدای تبارک و تعالی از هر قطره ای از قطرات آب وضوی او فرشته ای بیافریند که تقدیس و تسبیح و تکبیر او گوید ، و خداوند  متعال ثواب و پاداش همه آنها را تا روز قیامت برای او خواهد نوشت . (شرح من لا یحضرالفقیه ج1ص 78)
ثواب کسی که با اذان و اقامه نماز بخواند
مفضل بن عمر از حصرت امام صادق(ع) روایت می کند که آن حضرت فرمودند : هرکس با اذان و اقامه به نماز بایستد دو صف از فرشتگان پشت سر او نماز می خوانند . هرکس با اقامه تنها به نماز بایستد یک صف از ملائکه به او اقتدا می کنند . راوی می گوید : پرسیدم مقدار و اندازه هر صف چقدر است ؟ حضرت فرمودند : کمتر آن از مغرب تا مشرق و بیشتر آن ما بین آسمان و زمین است .(صواب الاعمال ص 79)
اهمیت نماز
امام صادق(ع) از پدران بزرگوار خود از امام علی(ع) نقل می کند : اگر نمازگزار بداند که چقدر پرتو انوار جلال الهی فراگیر اوست سر از سجده نماز بلند نمی کند .(آثارالصادقین ج11 ص93)
رسول اکرم (ص) فرمودند : روز قیامت اول چیزی که از انسان سوال می کنند نماز است و فرمودند : ان قبلت قبل ما سواها و ان ردت رد ما سواها(اگر نماز پذیرفته شد هر آنچه جز آن است پذیرفته خواهد شد و اکر نماز رد شد هر آنچه جز آن است رد خواهد شد)(آداب الصلاة ص10)
روایات و احادیث بسیاراند و نمی توان همه را ذکر کرد اما مهم این است که ما عبادات خود را خاشعانه و خاضعانه و با حضور قلب انجام دهیم .انشاءالله من بعد به عبادات خود رنگ و بوئی تازه دهیم و هنگام راز و نیاز با خداوند حکیم و عزیز و مهربان با تمام وجود لذتی از آن برگیریم که بسی بالاتر و زیباتر از لذایذ دنیای است .
اسرار نماز در کلام امیر مومنان علی علیه السلام
کیفیت وضو و دعاهای هنگام وضو
آداب و مستحبات نماز



» ساعت 9:12 عصر روز چهارشنبه 87 مرداد 23

 

بازهم خاطره

این دفعه یه خاطره خیلی جالب دارم و مطمئنم که ارزش خوندن داره ، پس تا آخرش با من بیا .

امسال سالگرد رحلت امام خمینی (ره) با جمعی از دوستان به صورت کاروان رفته بودیم مرقد امام(ره) . روز سیزدهم نزدیک ظهر رسیدیم . با بچه ها قرار شد که بعد از ناهار بریم شهر ری و زیارت شاه عبدالعظیم (ع) . موقع رفتن دو تا از رفقای یکی از بچه ها هم به ما ملحق شدند که یکیشون چهره ی متواضع و آرامی داشت . توی مترو و خیابون و هرجا که می رفتیم می دیدم سرش پائین و ... خلاصه با اینکه سن و سال زیادی نداشت و از من هم چند سالی کوچکتر بود اما یه بچه مثبت واقعی بود ، بسیار متین و با اخلاق. منم که خیلی ازش خوشم اومده بود و حس می کردم چهره نورانی داره خیلی سریع بهش نزدیک شدم و پیوند دوستی محکمی برقرار کردیم . بعد از زیارت به ابن بابویه رفتیم . جای شما خالی که به قبور مطهر بزرگان زیادی سر زدیم . اما رسیدیم به آرامگاه عارف بزرگی چون شیخ رجبعلی خیاط . بین من و این دوست عزیز بحثی در مورد این عارف بزرگ و عرفای دیگه سر گرفت و فکر می کنم با سوالی که از من پرسیده بود باعث شد تا همه مسیر برگشت به مرقد امام(ره) رو با هم صحبت کنیم . من هم هر چی که بلد بودم براش تعریف کردم . از میرزا جواد آقا ملکی تبریزی و میرزا علی آقا شیرازی و علامه طباطبائی گرفته تا یه عارف جوون که از دوستان داداشمه و همین امسال توی قم به پستم خورده بود که با حرفهاش یه هفته من و گیج و سردرگم کرده بود و زندگیم و زیر و رو.(البته در این حد جوون که از دوستان شهید زین الدین و خیلی از شهدای قم بوده ). من هرچی بیشتر تعریف می کردم این بنده خدا بیشتر به فکر فرو می رفت و انگار صورتش برافروخته می شد .
خلاصه ما برای نماز مغرب و عشا به حرم امام (ره) رسیدیم . من و این رفیقم از بقیه جدا شده بودیم و خیلی سریع توی حرم و اون شلوغی یه جائی پیدا کردیم آماده نماز شدیم . تکبیرةالاحرام گفته شد اندکی از نماز نگذشته بود که صدای گریه این دوست جدیدم و شنیدم . که به نظر می رسید جلوی خودش رو می گیره که کسی متوجه نشه ... اما من خلوص دل و اشک های پاکش رو با تمام وجود حس کردم ...

و من ماندم و نماز و حسادت

و من روسیاه ... خجالت زده پیش خدا ...



» ساعت 9:51 عصر روز دوشنبه 87 مرداد 14

 

ریا یکی از زشت ترین حالات اخلاقی انسان است . بعضی از انسانها تا زمانی که احساس می کنند شخصی بر کار آنها نظارت دارد ، سعی دارند تا تمام اصول و موارد را رعایت کرده و بر حسن انجام آن اهتمام ورزند . اما تا چشم دیگران را دور می بینند هر آنچه که خواسته و تمایلات نفسانی شان بدان سو سوق می دهد رفتار می کنند و به طور جد فراموش می نمایند که خدائی در همین نزدیکی است و شاهد و ناظر بر اعمال ما .
یکی از علل بدبختی و شقاوت انسانها همین دو روئی و عدم صداقت در امور محوله می باشد . و این نه تنها در مورد امور دنیوی بلکه در مورد امور اخروی نیز صدق می کند .
گویند شخصی در حال خواندن نماز شب بود . متوجه شد افرادی از کنار خانه شان در حال عبور اند . با صدای بلند شروع به خواندن اذکار نمود تا به آنان بفهماند که صاحب این خانه اهل نماز شب است. بدین ترتیب تمام زحمات خود را بر باد داد .
حکمت 145نهج البلاغه : بسا روزه‏دارى که بهره‏اى جز گرسنگى و تشنگى از روزه‏دارى خود ندارد، و بسا شب زنده‏دارى که از شب زنده‏دارى چیزى جز رنج و بى‏خوابى به دست نیاورد خوشا خواب زیرکان، و افطارشان
اما جالب است بدانیم که شاید مواقعی که گمان داشتیم شخصی ناظر بر رفتار ماست اشتباه کردیم و مواقعی نیز که خود را تنها و در خفا می یافتیم باز هم جز خدا دیگری شاهد اعمال ما بوده و اشتباهاتمان را زیر نظر داشته است آن هم بالاتفاق .
چه خوب است جمله زیبای امام خمینی (ره) همیشه آوازه گوشمان باشد "عالم محضر خداست در محضر خدا گناه نکنید" .
حال هرچه در این دنیا دوراز چشم دیگران کاری انجام دهیم که حس ناخوشایند و  ناپسندی برایشان بهمراه داشته باشد ، یقینا آن دنیا دیگر پرده ها کنار خواهدرفت و ...   
برخی افراد همیشه سعی دارند ، افتخارات ، یا دست آوردهای زندگی شان که باعث مباهات است به نوعی به دیگران نشان دهند و در همان برخورد اولیه با دیگران ، شخصیتی برتر از خود را تفهیم و تحمیل نمایند . شاید نوعی کمبود محبت و عدم توجه نزدیکان باعث می شود که در ارتباط با دیگران رعایت اعتدال ننموده و مدام دنبال خودستائی هستند . حال به هر نوع ممکن نظیر ریا و تظاهر .
در بعضی موارد نیز شخص سعی می کند با تعریف و تمجید از دیگران و تواضع ظاهری باعث هم تراز نمودن خود با آنان و حتی بالابردن شخصیت خود از دیگری شوند .
با توجه به تاریخ و برجای ماندن کردار و رفتار شخصیت ها در دول و ملل پیشین ، بدین نتیجه می رسیم که دو نوع شخصیت نامشان تا سالیان متوالی به یادگار خواهد ماند . یکی از جنبه مثبت و دیگری از جنبه منفی . یکی به دلایل اعمال نیک و دیگری به خاطر جور و ظلم و جنایتها . آیندگان نیز با خواندن سرگذشت هر یک مرتبط با رفتار او ، به ستایش و یا لعن و نفرین می پردازند .
چه نیکوست که اگر قرار باشد نامی از ما در تاریخ حداقل خانوادگی و خویشاوندی ، ثبت شود ، وارثان بعد از ذکر خاطرات و سرگذشت مان ، یادی به نیکی برند و فاتحه ای نثارمان کنند .

 



» ساعت 8:56 صبح روز جمعه 87 مرداد 11

 

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ
بخوان به نام پروردگارت که (جهان را) آفرید
خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ
همان کس که انسان را از خون بسته‏اى خلق کرد
اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ
بخوان که پروردگارت (از همه) بزرگوارتر است

ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را رفیق و مونس شد
نگار من که به مکتب نرقت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد

هدف اساسی بعثت انبیاء چه بوده و دیدگاه قران در اینباره چیست ؟
دو هدف اساسى بوده، یکى از این دو هدف، برقرارى ارتباط صحیح میان بنده و خالق خودش، میان بنده و خداست، و به تعبیر دیگر منع بشر از پرستش هر موجودى غیر از خالق خودش، که در کلمة طیّبة «لا الهَ الَّا اللهُ» خلاصه مى شود. هدف دومى که براى بعثت پیامبران عظام از طرف خداوند متعال هست، برقرارى روابط حسنه و صالحه میان افراد بشر، بعضى با بعضى دیگر، بر اساس عدالت و صلح و صفا و تعاون و احسان و عاطفه و خدمت به یکدیگر است.
قرآن کریم این دو مطلب را به عنوان دو هدف براى انبیاء در کمال صراحت ذکر کرده است. راجع به هدف اول، دربارة خاتم الانبیاء مى فرماید: «یا ایُّها النَّبىُّ انّا ارسلناک شاهداً و مبشِّراً و نذیراً. و داعیاً الى الله باذنه و سراجاً منیراً»(1) و دربارة هدف دوم مى فرماید: «لقد ارسلنا رسلنا بالبیِّنات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم النّاس بالقسط»(2) ببینید قرآن با چه صراحتى عنایت انبیاء و بلکه مأموریت و رسالت انبیاء براى برقرارى عدل در میان بشر را بیان مى کند. در این آیه مى فرماید: ما فرستادگان خودمان را با دلایل روشن فرستادیم و همراه آنها کتاب و دستور و نوشته فرستادیم با میزان، یعنى قوانین و مقررات عادلانه، براى چه؟ «لیقوم النّاس بالقسط» براى اینکه همة افراد بشر به عدالت رفتار کنند و اصل عدالت در میان افراد بشر برقرار گردد. بنابراین مسألة برقرارى عدالت، آنهم با مقیاس بشریت، هدف اصلى و عمومى همة انبیاء بوده است یعنى انبیاء که آمدهاند، یک کار، یک وظیفه، یک مأموریت و یک رسالتى که داشتهاند، به نصّ قرآن مجید عدالت بوده است.
مجموعه آثار شهید مطهرى ج 18 سیرى در سیره ائمه اطهار (ع)، شهید مطهرى



» ساعت 2:11 صبح روز چهارشنبه 87 مرداد 9

 

یک خاطره

این خاطره مربوط می شه به حدود 2 سال پیش ، رفته بودم به شهر مقدس قم . منزل یکی از نزدیکان بودم و این بنده خدا موتور داشتن و من هر وقت که برای کاری بیرون می رفتم از موتور ایشون اسفاده می کردم .

یک روز دم دمای مغرب تو مسیر برگشت به خونه متوجه شدم روحانی محترمی که از سادات بودند اشاره کردند تا مسیر مستقیمی که می رفتم ، ایشون رو برسونم . من هم سریع ایستادم و ایشون رو سوار کردم . بعد از سلام و احوالپرسی متوجه شدم موقع اذان مغربه و حاج آقا برای اقامه نماز به مسجد تشریف می برن و چون مقداری دیر شده بود و وسیله گیر نیاورده بودن مجبور شدن از من کمک بخوان.
موقعی که به مقصد رسیدیم و حاج آقا این سید بزرگوار پیاده شدن،  بعد از تشکر به من گفتن : انشاءالله سمند سوار بشی جوون . البته درست یادم نیست ولی چنین مضمونی داشت . فکر می کنم حدود 5یا 6 ماه از ماجرا گذشت و من دوباره به قم رفتم و سمند هم سوار شدم !
 اما سمند مال همان بنده خدائی بود که قبلا موتور داشتند و من سوارش می شدم و آن سید روحانی را سوار کرده بودم ...
وقتی یاد این ماجرا افتادم به شوخی به خانواده گفتم ای کاش دوباره از همون مسیر برم و دوباره آقا سید رو بینم و سوار کنم ولی این دفعه ازش بخوام برای خودم دعا کنه ...تبسم
 پی نوشت : به پیشنهاد یکی از دوستان همبلاگی ، دیگه طبق معمول همیشه نتیجه گیری نمی کنم و می سپارم به خود شما دوستان . *یا علی مدد*



» ساعت 12:34 صبح روز یکشنبه 87 مرداد 6

 

توی اتوبوس خط واحد نشسته بودم ، آقائی تقریبا مسن و شکسته کنار من نشست . به خوبی از ظاهرش معلوم بود که معتاد هست . من اهمیتی ندادم و هنگامی که به مقصد نزدیک شدم و آماده رفتن ، متوجه خواب بودنش شدم . هر چه سعی کردم تا بدون اینکه مزاحم خوابش بشم و بیرون بیام نشد . اون اقا بیدار شد و خودش رو جابجا کرد و دوباره خوابید . احساس خوبی نبود . قبل از اینکه به ایستگاه برسیم و می خواستم به در نزدیک بشم در همین حال یک آقائی مسن ولی شاداب و سر حال که چهره ای نیکو داشت من و متوجه خودش کرد و به من گفت : این بنده خدا رو که دیدی یه روزی زمان انقلاب که داشتیم سفارت انگلیس و آتش می زدیم کنار من بود !!! از کسانی بود که توی تظاهرات ها شرکت می کرد و ..

حسابی جا خوردم نمی دونستم چی بگم . این قدر حواسم پرت شد که نفهمیدم کی پیاده شدم ، تازه به ذهنم رسیده بود که ای کاش پیاده نمی شدم و باهاش حرف می زدم . می رفتم ازش می پرسیدم آخه چرا ...؟

اما دیگه دیر شده بود ، فکر می کنم یه درس بزرگ بود برای من و خیلی از جوانهای دیگه . اما به سادگی می شه جواب بعضی از چراها رو گرفت . می شه حدس زد که چه چیزهائی اون آقا رو به این روز انداخته . نتیجه همه جواب ها هم شما دوستان به خوبی می دونید اما یک مسئله مهم که نقش به سزائی در این مورد دارد این دو کلمه است "تهاجم فرهنگی" . وقتی دشمنان ما متوجه شجاعت و دلاوری مردان و زنان غیور ایران زمین شدند و دیدند نمی توانند به کشور عزیزمان دست درازی کنند متاسفانه از این طریق سعی کردند جوانان پاک ما را فریب دهند و از راههای مختلف توانسته اند تا حدودی به این امر نائل شوند اما ما جوانان متعهد و فهمیده زیادی داریم که اکنون در عرصه های مختلف باعث سربلندی کشور و نظام مقدس جمهوری اسلامی مان شده اند . انشاالله با آگاه سازی بیشتر توسط رسانه ها مبلغین وهمینطور نشر فرهنگ صیحح و ارائه الگو هایی از بین جوانان متعهد و موفق بتوانیم بر این توطئه ها نیز پیروز و سربلند بمانیم .

از مسئولین نیز انتظار می رود  توجه بیشتری نسبت به این مسئله داشته باشند ، زیرا همانطور که شعار داده می شود  جوانان سرمایه های کشور هستند ، پس این سرمایه گرانبها نباید با بی توجهی از دست برود .



» ساعت 12:0 عصر روز شنبه 87 تیر 29

 

خاطره ای از آیت الله اشتهاردی رحمة الله علیه

برادرم تعریف می کرد روزی متوجه شدم آیت الله اشتهاردی به یکی از عکاسی های شهر رفته بودند . من هم به آن عکاسی رفته و از مدیر آنجا درخواست کردم تا عکسی را که از ایشان گرفته است یک نسخه نیز به من بدهد و این به خاطر علاقه شخصی من به ایشان بود . اما مسئول عکاسی نپذیرفت و گفت باید از خودشان اجازه بگیرم و درصورت موافقت به روی چشم .
چند روز بعد دوباره مراجعه کردم . آقای عکاس گفت : حاج آقا جهت گرفتن عکسها آمده بودند و از ایشان اجازه گرفتم و فرمودند ایرادی ندارد .

اما خاطره جالبی نیز از هنگام گرفتن عکس از آیت الله اشتهاردی تعریف نمودند :
از حاج آقا خواستم تا با کتاب عکس بگیرند یعنی در حال مطالعه و برای اینکار کتابی را به ایشان دادم . آیت الله اشتهاردی کتاب را باز نمودند و متوجه شدند کتاب با نام خدا شروع نشده است .یعنی « بسم الله الرحمن الرحیم » ندارد . به همین دلیل کتاب را پس دادند و گفتند این کتاب فایده ای ندارد و ایشان کتاب دیگری را درخواست نمودند .

این نشان می دهد که این عالم بزرگ ، مجتهد عالی مقام در همه امور ، به اعتقادات خود راسخ و پایبند بودند .
رحمت و درود خدا بر ایشان



» ساعت 1:21 صبح روز دوشنبه 87 تیر 24

 

از مظلومیت مولای متقیان حضرت علی علیه السلام هرچه بگوئیم کم گفته ایم . مظلومیت امیرالمومنین علی(ع) در عصر خود را می توان از خطبه های ایشان در نهج البلاغه تا حدودی که عقل گنجایش آن را داشته باشد درک کرد و فهمید . چه بسیار مردم کوفه دل امام را خون کردند . چنان که در خطبه 27 آمده است :
ای مرد نمایان نامرد! ای کودک صفتان بی خرد که عقل های شما به عروسان پرده نشین شباهت دارد . چقدر دوست داشتم که شما را هرگز نمی دیدم و هرگز نمی شناختم . شناسائی شما سوگند به خدا که جز پشیمانی حاصلی نداشت و اندوهی غم بار سر انجام شد . خدا شما را بکشد که دل من از دست شما پرخون ، و سینه ام از خشم شما مالامال است . جرعه های غم و اندوه را جرعه جرعه به من نوشاندید و با نافرمانی و ذلت پذیری ، رای و تدبیر مرا تباه کردید .

و یا در خطبه 26 آمده است : پس از وفات پیامبر(ص) و بی وفائی یاران ، به اطراف خود نگاه کرده یاری جز اهل بیت خود ندیدم(که اگر مرا یاری کنند ، کشته خواهند شد) پس به مرگ آنان رضایت ندادم . چشم پر از خاک و خاشاک را ناچار فرو بستم و با گلوئی که استخوان شکسته در آن گیر کرده بود جام تلخ حوادث را نوشیدم و خشم خویش فرو خوردم و بر نوشیدن جام تلخ تر از گیاه حنظل شکیبائی نمودم .

از همه درد آورتر بیانات امام علی (ع) در خطبه 202 می باشد که به هنگام دفن حضرت فاطمه زهرا(س) با پیامبر درد و دل نمودند :
... از این پس اندوه من جاودانه و شبهایم ، شب زنده داری است تا آن روز که خدا خانه زندگی تو را برای من برگزیند . به زودی دخترت تو را آگاه خواهد ساخت که امت تو ، چگونه در ستمکاری بر او اجتماع کردند . از فاطمه(س) بپرس و احوال اندوهناک ما را از او خبر گیر ، که هنوز روزگاری سپری نشده و یاد تو فراموش نگشته است ...
اما مظلومیت حضرت علی (ع) در زمان ما نیز مشهود است و حتی در بین ما مسلمانان که دم از شیعه علی علیه السلام می زنیم .
جرد جرداق مسیحی استاد ادبیات عرب در لبنان در یکی از نوشته های خود اعتراف کرده بود : « جاذبه های کلمات امام علی (ع) شوری در من ایجاد کرد که 200 بار نهج البلاغه را مطالعه کردم » .
ابن ابی الحدید نیز که از ادبای اهل سنت است می گوید : از وقتی که این خطبه (خطبه221 )را یافتم تا کنون که پنجاه سال است ، حدود 1000بار آن را خواندم و هر بار در دلم ترس ، لرزش و پند پذیری تازه ای بوجود آمد .
براستی ما که خود را از شیعیان امام علی(ع) می دانیم و ادعای محبت و ولایت او را داریم چند بار نهج البلاغه را خوانده ایم ؟

چرا با آن بیگانه ایم ؟
اگر اندکی به آن توجه داشتیم آیا باز هم ، این مشکلات و گرفتاری های دنیائی گریبانگیر ما می شد ؟
شهید علم الهدی علاقه بسیاری به نهج البلاغه داشتند به طوری که در صفحه اول نهج البلاغه موضوعی خودش نوشته بود : این کتاب متعلق به اینجانب سید حسین علم الهدی می باشد بهیچ وجه رضایت ندارم که این کتاب را از من جدا کنید .
در پایان خاطره ای از انس و الفت این شهید بزرگوار با نهج البلاغه :
روزی حسین به کلاس نهج البلاغه وارد شد و از خواهری درخواست نمود که تحقیق خود را ارائه دهند لکن ایشان امادگی نداشت . نفر دوم و سوم نیز اعلام نمودند که متاسفانه فرصت مطالعه نداشته اند . حسین با ناراحتی شدید، از کلاس بیرون رفت و در حیاط تربیت معلم قدم می زد . برادر علی جمالپور که استاد فلسفه بود ، حسین را دید که بسیار نگران و ناراحت است و چیزی نگفت . خواهران کلاس سراسیمه از آقای جمالپور خواستند که واسطه شود تا از حسین معذرت خواهی نمایند . وقتی جمالپور از حسین معذرت خواهی کرد ناگهان اشکهای حسین از چشم سرازیر شد .

حسین با گریه گفت : من از خواهران ناراحت نیستم ، من بر مظلومیت حضرت علی (ع) گریه می کنم که چرا حتی ما شیعیان او را درک نمی کنیم .



» ساعت 10:15 صبح روز سه شنبه 87 تیر 18

 
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >