ابوریحان درونی - دنـیـــای جـــوانـی

درباره نویسنده
ابوریحان درونی - دنـیـــای جـــوانـی


آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
دوست و خصوصیات آن
دعا
مشکلات جوانی
نصایح
خاطرات مقام معظم رهبری
اشعار
دلتنگی های من
دختر خانم ها حتما بخوانند . . .
دل و . . .
هنگام ظهور
عشق حقیقی
سیب گلاب
روزی که شهادت . . .
فرهنگ دانشجوئی یا . . .
بهداشت عمومی
شب جمعه
یک خاطره
امید
خاطرات حاج آقا قرائتی
جرم و جنایت چرا ؟
تصاویر شیراز قدیم
حضرت علی علیه السلام
آرزوها . . .
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)
کاریکاتور
زن و اشتغال
حقیقت تلخ
یا جواد الائمه(ع)
نامه ای عاشقانه
ازدواج با شکوه
حجاب
حرف دل
غیرت و مردانگی
محرم
ابتذال در مداحی
باغ انقلاب
ویروس اجتماعی
یا رسول الله ...
مطالب سیاسی
ریشه تاریخی سیزده بدر
نماز
ویژه سفر رهبر به شیراز
رخنه شیطان
نامه ای به دوست
السلام علیک یا فاطمة الزهرا(س)
موج وبلاگی حجاب
نهج البلاغه و مظلومیت علی (ع)
خاطرات فراموش نشدنی
عالم محضر خداست
لذت عبادت
انسان و ایمان
بیت النور
ماه رمضان
تفاوت فرهنگ ها ...
علی (ع) و شب قدر
یاد امام و شهدا ...
ایستگاه پاسخگوئی حجاب
دانلود برنامه رساله برای موبایل
السلام علیک یا جعفر بن محمد ایها الصادق یابن رسول الله
ظاهر و باطن
السلام علیک یا حضرت معصومه سلام الله علیها و رحمة الله و برکاته
تحلیل روز یا کوته نگری ...
به اسم قرآن چه می کنند !
حرم علی بن حمزه علیه السلام
دکتر عصام العماد
معنای زندگی
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها Ho! O Saki
عاشقانه و عارفانه
غزه - gaza
علیمی به کجا چنین شتابان !
حاج میرزا محمد اسماعیل دولابی
کاریکاتور _ عشق های امروزی...
صورت و سیرت
اردوی جنوب(از بلاگ تا پلاک)
بعضی وقتها ...
به بهانه تولد
نامه ای به پدر جانبازم
هدف از ازدواج چیست ؟
دل نوشته ها 2
ساده اما حسابی
به رنگ جوانی
تهاجم فرهنگی در پوشاک !
کنکور ازدواج
شب است و همسایه گرسنه
انیشتین
مرگ بر اسرائیل
بصیرت
کرونا


لینکهای روزانه
سریعترین دیکشنری آن لاین [36]
فوتوشاپ آن لاین [31]
مشاوره و پاسخگوی آن لاین [28]
اعراب گذاری هوشمند [13]
پخش زنده شبکه های صدا و سیما [192]
سازمان ملی جوانان [194]
فرهنگ واژگان فارسی به فارسی [139]
آپلود رایگان عکس و فایل [212]
صورت حساب تلفن همراه [313]
اس ام اس های مذهبی [935]
پایگاه اطلاع رسانی دفترمقام معظم رهبری [167]
علوم و معارف قرآن در تفاسیر [263]
[آرشیو(12)]


لینک دوستان

پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار
پیاده تا عرش
مهندس محی الدین اله دادی
► o▌ استان قدس ▌ o ◄
****شهرستان بجنورد****
رهسپاریم با ولایت تا شهادت
برادران شهید هاشمی
بچّه شهید (به یاد شهدا)
دهکده کوچک ما
خط سرخ شهادت
ملیحــــــــــــــــــــــانه
حرفهای جوانی


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
ابوریحان درونی - دنـیـــای جـــوانـی


لوگوی دوستان



آمار بازدید
بازدید کل :680109
بازدید امروز : 14
بازدید دیروز :97
 RSS 
 

عید سعید فطر بر همه مسلمانان جهان مبارک باد

 



» ساعت 11:54 صبح روز جمعه 86 مهر 20

 

 سال چهل و شب 19 ماه رمضان را امام از زمانهاى بسیار دور انتظار مى‏کشید.رسول خدا صلى الله علیه و آله او را از واقعه شهادتش خبر داده بود و امام علیه السلام غافلگیرانه و بى‏خبر با مرگ مواجه نشده بود.چه بسیار ایام امام علیه السلام دستى به سر و آنگاه به محاسن خود مى‏کشید و از خضاب محاسن خود با خون سر خویش خبر مى‏داد.و یا گاهى که اندوه و غم بر او مستولى شده و شوق دیدار پروردگار در دل او زنده‏تر مى‏شد دست‏به دعا بر مى‏داشت که خدا شقاوت پسر مرادى (ابن ملجم) را برسان. سال چهل هجرى،سال نکبت‏بار براى امت اسلام و براى امام سالى پربرکت و راحت افزا بود.فوز عظیمى را که امام طالب آن بود.یعنى شهادت،در این سال نصیب او شد و نداى فزت و رب الکعبه را امام علیه السلام در این سال در محراب عبادت،آنهم با چهره‏اى خون آلود سر داد. چه زیباست آن لحظه و ساعتى که آدمى احساس مى‏کند همه برنامه و تکالیفش را در زندگى انجام داده و اینک فارغ البال با چهره‏اى سرخ و با غرورى الهى به وعده‏گاه موعود و بجوار حق بشتابد و دفتر زندگیش را در بعد انجام وظیفه بسته مى‏بیند.

تفکر در شب مرگ

بگفته جرج جرداق امام علیه السلام در شب مرگ ساعتى زانوها را در بغل گرفت و لحظاتى به فکر فرو رفت.گذشته حیات خود را از روزگاران دور بنظر آورد.بیاد آورد:-روزگار کودکى و حیات خود را در خانه پیامبر صلى الله علیه و آله که سایه او را بر سر داشت و دست پر مهر او را در بازوگیرى از او. روزگار قبول اسلام و رنج‏ها و مرارتهائى را که در دوران قبل از هجرت متحمل شده و شاید زجرها و شکنجه‏هاى یاران و مؤمنان اولیه بود. -شب هجرت و ساعات پر هراس شب را که به اتکاى پروردگار در بستر رسول خدا صلى الله علیه و آله خوابید تا او جان سالم را بدر برد و در خدمت رشد بشریت‏باشد. دوران پس از هجرت تا زمان مرگ رسول خدا صلى الله علیه و آله که سراسر آن به جنگ و درگیرى با جاهلان و مشرکان گذشت و در فاصله 10 سال 84 غزوه و یا کمتر را پشت‏سر گذارده بود.دوران سقیفه و پایه گذارى‏ها و صدمات و لطمات ناشیه از آن و غصب خلافتى که سبب شد او 25 سال از دوران عمر خود را بدور از اعمال قدرت اسلامى بگذراند. یاران و دوستان و وفاداران که هر کدام یا در میدان به شهادت رسیدند و یا ترور شدند و یا با مرگ طبیعى رخ به نقاب خاک کشیدند

مسجد،نماز،ترور

بالاخره به مسجد رفت،بر بالاى مناره قرار گرفت و آخرین اذان خود را با صداى بلند سرود،به صحن مسجد براى اداى نماز آمد.ابن ملجم به صورت دمرو خوابیده و شمشیر خود را در وسط پا پنهان داشته بود.امام خفتگان در مسجد را بیدار کرد و از جمله ابن ملجم را.

به نماز ایستاد،رکعت اول و دوم را خواند و در حین سر برداشتن از سجده شمشیر زهر آلود ابن ملجم به همراه این فریاد بر سر او فرود آمد که لله الحکم لا لک یا على علیه السلام.امام علیه السلام بظاهر نماز را تمام کرد و فرمود:بسم الله و بالله و على ملة رسول الله-فزت و رب الکعبة،به نام و یاد خدا و بر اساس آئین رسول خدا جان‏مى‏دهیم،قسم بخداى کعبه رستگار و راحت‏شدم.

سپس این آیه قرآن را خواند:منها خلقناکم،و فیها نعیدکم و منها نخرجکم تارة اخرى (4) شما را از خاک آفریدیم و به خاک‏تان بر مى‏گردانیم و بار دیگر شما را از آن بیرون مى‏آوریم گویند جبرئیل در بین زمین و آسمان ندائى درداد که همه مردم کوفه شنیدند:تهدمت و الله ارکان الهدى...بخداى سوگند که ارکان هدایت ویران شدند،نشانه‏هاى تقوا فرو رفته و محو شدند،رشته محکم خدا گسیخت،پسر عم پیامبر به شهادت رسید،على مرتضى کشته شد و بدبخت‏ترین بدبختان او را کشته است.

عیادت‏ها و دیدارها

ابن ملجم پس از ضربه‏اى گریخت،ولى نتوانست‏خود را مخفى کند و بظاهر از عمل خود گیج و مبهوت مانده بود و سرگردان در کوچه‏اى با همان شمشیر خون آلود ایستاده بود بهنگامى که از او پرسیدند که تو چنین کردى چاره‏اى جز اعتراف نداشت و بدین‏سان به زودى دستگیر شد.
امام را در پارچه‏اى پیچیدند و به خانه بردند.دم در خانه اصرار داشت که با پاى خود گام بردارد و وارد خانه شود،بدان خاطر که دخترکان و زنان پریشان خاطر نشوند و هراس برندارند.پزشک آوردند و او اثیر بن عمر بن هانى و در جراحى زبده‏ترین بود.زخم را گشود و بصورتى که معمول آن روزگار بود آن را مورد بررسى قرار داد و مایوسانه گفت زخم عمیق است و شمشیر به مغز رسیده و زهر آلود هم بوده و بدین‏سان امید بهبودى نیست. مردم براى عیادت آمدند-برخى دریافتند که شیر براى او مناسب است،براى امام علیه السلام شیر آوردند کمى نوشید و الباقى را به فرزندان داد که براى اسیر و زندانى خود ببرید.درد شدیدتر و چهره امام زردتر مى‏شد.گاهى به اغما مى‏رفت،زیرا ضربه ابن ملجم به محل ضربه عمرو بن عبد ود فرود آمده و مصیبت را دو چندان کرده بود.و زردى چهره فراگیر شده بود بحدى که رنگ صورت به رنگ دستمال زردى که بر سر او بسته بودند درآمده بود.فرزندان از زنده ماندنش نومید شده بودند و بدین خاطر همه اعضاء خانواده به دورش گرد آمدند.

وصایا
امام گاهى که بهوش مى‏آمد-فرزندان و خویشان را مورد وصیت قرار مى‏داد،نوع وصایا متعدد و گوناگون است.بخشى از وصایا درباره قاتل خود بود و مى‏فرمود:به او غذا بدهید و او را سیراب کنید اگر زنده ماندم خود ولى دم خود هستم اگر مردم و خواستید قصاص کنید ضربه‏اى به ضربه‏اى او را مثله نکنید و براى قتل من حمام خون راه میندازید....
بخشى دیگر از وصایا متوجه فرزندان بود.حسن جان صابر باش،حسین من زندگى پرماجرائى خواهى داشت.عباس من در معاونت‏برادرت بکوش،از محمد (حنفیه) هم مواظبت کنید او هم پسر پدر شماست،او را دوست دارم،زینبم،عونم،جعفرم...همه شما را به تقوا و صبر و شکیبائى سفارش مى‏کنم،از پراکندگى بر حذرتان مى‏دارم....
کم کم رمق از او رفت،پلک چشمها به هم آمد،جوهر صوت خاموش مى‏شد و آخرین کلماتى که از او شنیده شدند این بود:اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا عبده و رسوله....

و بدین‏سان امام از دنیا رفت و از شصت و سه سال زندگى پر رنج و توام با انجام وظیفه رها شد.

منبع: http://www.imamalinet.net



» ساعت 12:50 عصر روز یکشنبه 86 مهر 8

 

با سلام خدمت دوستان عزیز
این بار وبلاگم را متحول کردم و تصاویری قدمی از شهر شیراز برایتان قرار دادم انشاالله که مورد پسندتان قرار گیرد

شاهچراغ(ع) 

السلام علیک یا شاه چراغ

 

 آرامگاه حافظ

 آرامگاه حافظ

 

 آرامگاه سعدی

آرامگاه سعدی

 شیراز قدیم

 

باغ ارم 

 باغ ارم

 

پزشک سیار

پزشک سیار

 

نماز جمعه 

 برگزاری نماز جمعه

شیراز قدیم

» ساعت 2:23 صبح روز دوشنبه 86 شهریور 26

 

برای روزه علل و فوائد زیادی در روایات و کتب علمی ذکر شده است ولی بالاترین علت روزه تقوا می باشد که قرآن کریم بیان نموده است . و یک مرحله تقوا به این است که انسان واجبات راعمل کند ، و محرمات را ترک نماید . و انجام واجبات و ترک محرمات باعث می شود که انسان از درون پاک گردد ، و زمام قلب و چشم و گوش و زبان و بقیه اعضایش را خود به دست گیرد و با کنترل اینهاست که شخص گناه نمی کند و جامعه سالم می شود . امروز تمام بدبختی ها و فجایع و مفاسد ناشی از عدم کنترل هوی و هوس و دوری از خداوند سبحان است و تمام علل و آثار و فوائدی که برای روزه بیان شده است در یک کلمه در قرآن کریم که تقوا است خلاصه می گردد .
خداوند سبحان می فرماید :
« یا ایهاالذین آمنو کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون »

ای افرادی که ایمان آورده اید ، روزه بر شما نوشته شده است همانگونه که بر امت هائی که قبل از شما بودند نوشته شده است ، تا پرهیزگار و با تقوا شوید .
در مورد فواید روزه مطالب زیادی بیان شده است و بنده به نظرات بعضی از اطباء خارجی بسنده می کنم که نشان دهنده برکات روزه و اهمیت آن می باشد .

دکتر کارلو آمریکائی در مورد فوائد روزه می گوید :
روزه ای که اسلام واجب کرده ، بزرگترین ضامن سلامتی تن است .
روزه ، درمانی دراز مدت برای موارد زیر تجویز می شود .
1-     فشار خون زیاد 2- تصلب شرائین که تازه آغاز شده 3- گرفتگی مجاری خون و لِنف 4- آسم قلبی 5- آنژین قلبی 6- سرطان خون 7- امراض عصبی 8 – اختلالات دستگاه متابولیسم (چاقی ، نفرس ، ورم مفاصل ، رماتیسم) 9- امراض کبد 10- ورم کیسه صفرا 11- امراض معده و روده  12- یبوست مزمن 13- ورم لوزه مزمن 14- زکام های حلق و بینی 15 – زکام های نای و نایچه 16- ناراحتی های کلیه و مثانه 17 – امراض زنان(تورم لگن خاصره ، اختلالات قائدگی - نازائی ، یائسگی ) 18- اگزما 19- دمل 20- کورک و کهیر 21- امراض چشمی مثل آب سبز 22- سردرد مزمن 23- افسردگی 24- ضعف جنسی 25- هیجان شدید 26- وسواس 27- نوالژی ، مخصوصا میگرن 28- صعب العلاج 29- سرطان قبل از آشکار شدن . 

دکتر ژان فرموزان :
آغاز روزه داری ، زبان باردار است ، عرق بدن زیاد می شود دهان بو می گیرد ، گاه آب بینی راه می افتد و همه ، علامت شستشوی کامل بدن است و پس از سه الی چهار روز بو برطرف می شود ، اسید اوریک ادرار کاسته می شود و شخص احساس سبکی و خوشی خارق العاده ای می کند  و در این حال اعضاء هم استراحتی دارند . 

دکتر کارل (فیزیولوژیست بزرگ فرانسوی):
لزوم روزه داری در تمام ادیان تأکید شده است ، در روزه ابتدا گرسنگی و گاهی نوعی تحریک عصبی و بعد ضعف احساس می شود ، ولی در عین حال کیفیات پوشیده ای که اهمیت زیادی دارند ، به فعالیت می افتند و بالاخره تمام اعضاء مواد خاص خود را برای نگهداری و تعادل محیط داخلی و قلب قربانی می کنند . 

دکتر کوئل پا فرانسوی :
چهار پنجم بیماری ها از تخمیر غذا در روده هاست و همه با روزه اصلاح می گردد . 

 دکتر بندیکت :
در این مدت (ایام روزه) در ترکیب خون هیچگونه اختلالی به هم نرسیده و آن نوری که در بعضی از روزه داران دیده می شود یک حالت جوانی و نشاطی است که برای روزه داران رخ می دهد . 

کمل درورشا روانشناس :
روزه موجب حالت جذبه روحی می شود . 

دکتر تومانیاس :
فایده بزرگ کم خوردن و پرهیز نمودن از غذاها در یک مدت کوتاه ، آن است که چون معده در طول مدت یازده ماه مرتب پر از غذا بوده و در مدت یکماه روزه داری ، مواد غذائی خود را دفع کند و همین طور کبد ، که برای حل و هضم غذا مجبور است دائما صفرای خود را مصرف کند . در مدت سی روز ترشحات صفراوی را صرف حل کردن باقیمانده غذای جمع آوری شده خواهد کرد .
دستگاه هاضمه در نتیجه کم خوردن غذا اندکی فراغت حاصل نموده و رفع خستگی می نماید ، روزه یعنی کم خوردن و کم آشامیدن در مدت معینی از سال و این بهترین راه معالجه و حفظ تندرستی است که طب قدیم و جدید را از این حیث متوجه خود ساخته مخصوصا امراضی را که به آلات هاضمه به خصوص کلیه و کبد عارض می شود و توسط دارو نمی توان آنها را علاج نمود ، روزه به خوبی معالجه می نماید .
چنانچه بهترین دارو ها برای بر طرف ساختن سوء هاضمه روزه گرفتن است ، مرض مخصوص کبد نیز که موجب یرقان می گردد ، بهترین طریقه معالجه اش همان روزه گرفتن است ، چه آنکه ایجاد این مرض اغلب اوقات بواسطه خستگی کبد است ، که در موقع زیادی عمل و فعالیت ، نمی تواند صفرا را از خون بگیرد . 

شهید دکتر پاک نژاد :
در ظرف مدت یکماه روزه داری آدمی دارنده یک بدن تازه تعمیر شده و آزاد گردیده و از قید و بند سموم رها شده است . 

دکتر کلوغ ( پزشک مشهور آمریکائی ) :
سرطان از تماس زیاد میکروب های عفونی و سم های آنها با بدن پدید می آید ، سرطان ابتدا دمل کوچکی است که در روده یا معده می روید ، این دمل ها را می توانیم به آسانی با یکی دو هفته روزه معالجه کنیم . معالجه کم خونی معمولی ، سیلیس ، مالاریا ، کثافت و چرک ریه ، دمل های بسیار بد که بوسیله ترک غذا ، ترک خوراک های گوشت دار ممکن می شود . 

دکتر آلکسی سوفورین پزشک روسی :
تنهاطریق برای قطع ریشه سرطان روزه است و بس . درمان از طریق روزه فائده ویژه ای در بیماری های کم خونی ، ضعف روده ها ، التهاب بسیط و مزمن ، دمل های خارجی و داخلی ، سل ، نفرس ، بیماری های چشم ، مرض قند ، بیماری های جلدی ، بیماری های کلیه ، کبد ، و اسکلیرور ، روماتیسم ، استسقا ، نوراستنی ، عرق النساء ، خراز(ریختگی پوست) و بیماری های دیگر دارد . 

دکتر اوتوبو خنگر در کنگره پزشکی بغداد می گوید :   
شخص روزه دار با سوزاندن رسوبات بیمار گونه و چربی های زائد بدن ، کوره متابولیسم خود را می افروزد . در مدت پنجاه سال که از تاسیس کلینیک اوتوبو خنگر می گذرد بیش از پنجاه بیمار در این کلینیک توسط روزه درمان شده است .

نکته :
اما وظیف فرد مسلمانی که می خواهد روزه بگیرد و یا عمل واجب و مستحبی انجام دهد آن است که بگوید خدایا می دانم تو حکیمی و تمام دستوراتت برای خیر و سعادت ماست و می دانم این عمل فوائد زیادی برای من و یا جامعه دارد ولی من این عمل را برای رضایت و خشنودیت انجام می دهم .
اما اگر هدف از روزه و سائر اعمال غیر از این باشد مثلا در ماه مبارک روزه بگیرد تا در چاقی و لاغریش اثر کند ، یا در قند و چربی خونش و . . . مؤثر واقع شود ، این روزه و عمل نزد خداوند سبحان ذره ای ارزش و ثواب ندارد و چه بسا موجب خشم و غضب خداوند گردد و او را به عذاب الهی مبتلا سازد .
« بالاخلاص ترفع الاعمال »
با اخلاص (عمل را فقط برای خشنودی حق تعالی انجام دادن) کارهای انسان نزد خداوند قبول می شود .  حضرت علی علیه السلام .

التماس دعا



» ساعت 1:16 صبح روز چهارشنبه 86 شهریور 21

 

امیر آقای ما 19 سال بیشتر نداشت . چند وقتی بود می دیدم همش توی فکره و به یه جا خیره شده ، انگار غم و غصه عجیبی توی دلش هست که با هیچ کس هم حاضر نبود تقسیمش کنه .  یه روز رفتم سراغش ، وقت خوبی دیدم یه خورده باهاش حرف بزنم و ببینم تو دلش چی می گذره !؟آخه  دلم می سوخت می دیدم جوون به این خوبی و پاکی این طوری زانوی غم بغل گرفته ، با خودم گفتم نکنه خدای نکرده افسرده شده ، با این اوضاع و احوال بعید هم نبود . نشستم کنارش و دستم و انداختم دور گردنش و بهش گفتم سلام امیر آقا حالت چطوره ؟ با بی حوصلگی هر چه تمام تر جواب سلامم و داد و گفت: ای می گذرونیم . گفتم بابا ایول دست مریزاد چی شده تو خودتی چرا مثل بقیه جوونا نمی ری خودت با یه چیزی سرگرم کنی ؟ با همون حس و حالی که داشت جواب داد : برو بابا دلت خوشه من حوصله هیچ کس و هیچی و ندارم می خوام تو خودم باشم ._ای بابا معلوم هست چی می گی ؟ آخه چرا این جوری می کنی با خودت جوون !؟ ... از جواب دادن مدام طفره می رفت ولی مگه من کوتاه می اومدم تا ازش حرف نکشیدم دست از سرش بر نداشتم آخرش شروع کرد به گفتن :
ببین علی آقا من خیلی احساس تنهائی می کنم خودت که می دونی خواهر و برادرم که ازدواج کردن و رفتن پی زندگی خودشون ، منم تو خونه تنهام بابام که این قدر سرگرم کارهای خودش هست که می ترسم برم بگم بابا من می خوام باهات حرف بزنم ، درد و دل کنم ، بگم من مشکل دارم کمکم کن. . .
مامان خانم هم که ماشاالله یا مشغول کار های خونه هست یا هر روز یه کتاب برداشته و رفته تو دنیای خودش ، از کتاب داستان گرفته تا کتابهای آشپزی و گل دوزی و . . .  هر وقت هم که خسته می شه می ره سراغ تلوزیون و تا دود ازش بلند نشه بی خیال نمی شه . اوه با این همه سریال مگه وقت برای مامان می مونه که صرف بچش کنه . نمی دونی تو دلم چی می گذره یه عالمه حرف تو دلم هست ، که همیشه دوست داشتم یکی به حرف هام گوش کنه یا سوالی که برام پیش می اومد ازش بپرسم بگم کمکم کنه تا به جواب خیلی از سوالهام برسم . اصلا تو می دونی چرا ما داریم زندگی می کنیم اصلا این زندگی به چه درد می خوره !؟ هر کی به فکر خودشه ! همه یه جورائی دنبال منافع خودشون هستن !؟ حاضرن برای رسیدن به خواسته هاشون دست به هر کاری بزنن !!؟ اصلا این دنیا به چه درد می خوره . . . !؟
 وای باورم نمی شد این همون امیری باشه که من می شناختم ، سریع پریدم وسط حرفاش و گفتم ببینم مثل اینکه تو خیلی حالت بده ، اینا همش از بیکاریه و نداشتن سرگرمی درست و حسابی . چرا تو زندگیت برنامه ریزی نداری ، چرا از امکاناتی که تو خونه داری استفاده نمی کنی ؟ مثلا همین کتابهای خوبی که من دیدم تو خونتون هست یا همین کامپیوتری که داری عند کامپیوتره بابا تو که زیاد باهاش کار می کردی ، چی شد پس ! ؟
دوباره شرع کرد به آیه یاس خوندن و گفت دیگه حوصلش و ندارم همش کارم شده بود با برنامه های الکی سر و کله زدن ، بازی های مزخرف یا آهنگهای بی خود ، کتاب هم نگو که اصلا حالم بد می شه حوصله ندارم 2 تا جمله از تیتر یه روزنامه بخونم چه برسه به کتاب . من دیگه داشتم کم می آوردم آخه یکی باید پیدا می کردم خودم و راهنمائی کنه ، رفتم توی فکر یه لحظه یه چیزی به ذهنم رسید ، سریع نشستم روبروش نیشم و تا بناگوش باز کردم و با خنده گفتم می خوای کمکت کنم ، می خوای از تنهائی در بیایی ، می خوای به مطالعه علاقه مند بشی ، می خوای به جواب همه سوالاتی که تو ذهنته برسی ، می خوای از اتفاقاتی که اطرافت می افته و ازش بی اطلاعی همیشه با خبر بشی ، می خوای . . .
حرفم و قطع کرد و گفت چرا جوک می گی آخه چه جوری !؟
_ هیچی فقط کافیه از رایانت درست و حسابی استفاده کنی . بیا مثل یه وبلاگ برای خودت راه بنداز تا به همه حرف های من برسی . البته به شرطه ها و شروطه ها !!؟
خودم که زیاد سرم نمی شد اما یه چیزائی بلد بودم و بهش گفتم و چند تا شرط هم براش گذاشتم که از وبلاگ و وبلاگ نویسی بتونه کمال استفاده رو ببره بعد هم چند تا وبلاگ خوب که من هم ازشون درس می گرفتم بهش معرفی کردم و گفتم ، همیشه این آدرس ها رو به یاد داشته باش ، از نویسنده هاش هم بخوای ، کمکت می کنن و می تونی دوستان خوبی پیدا کنی  چون انسان های محترم و شریفی هستن . خلاصه اینکه رفتیم فوت اول کوزه گری رو یادش دادیم . چون خودش هم خوب با کامپیوتر آشنا بود خیلی زود یاد گرفت .
دیگه بعد از اون خودتون حدس بزنید که امیر آقای ما حال و روزش چه جوری شده ! خوب خدا رو شکر . آخه خود من هم یه روزی مثل اون بودم و این وبلاگ بود که نجاتم داد باورتون نمی شه برید از آقا جواد بپرسید . جواد کیه ! ؟ همونی که من و با وبلاگ آشنا کرد آره همون . . . 
اسامی سرگذشت ساخته ذهن خودم هستند و از دادن اسامی واقعی و آدرس وبلاگها به علت خواست خودشون معذوریم !!!!



» ساعت 3:21 صبح روز دوشنبه 86 شهریور 19

 

موضوعی که این روز ها خیلی نظر من و جلب کرده ، این بود که چرا ما هر روز باید در روزنامه ها و مجلات کشورشاهد تیتر های درشت از حوادثی باشیم که ساخته دست انسان است آن هم از روی آگاهی ، مانند قتل ، دزدی ، شرارت ، آدم ربائی، تجاوز به عنف وغیره ...

براستی چرا ؟

مسلما عواملی که باعث بوجود آمدن جرم و جنایت توسط اشخاص می شود ریشه در بنیاد و فرهنگ خانواده ها دارد . عدم تربیت صحیح ، کم اهمیت بودن ارزش های دینی در خانواده ها ، نبودن صمیمیت و عطوفت و بروز اختلاف بین اعضای خانواده و. . . باعث عدم ثبات شخصیت در فرزندان می شود و به راحتی با در جریان گرفتن در مسیر هر بادی با آن همسو می شوند که اکثر آنها نسیم نیستند بلکه مانند طوفانی باعث ویرانی افراد و یا خانواده ها در جامعه می شوند .آیا فقر نیز در بوجود آمدن بزهکاری در جامعه نقش دارد ؟

خوشبختانه در جامعه ما که از اعتقادات دینی خوبی بر خورداریم جرائم و جنایات کمتر از دیگر کشورها دیده می شود اما باز هم درخور و شایسته کشور اسلامی و عزیزمان نمی باشد . متاسفانه دشمنی کشورهای بیگانه و تهاجم فرهنگی نیز از دیگر عوامل بوجود آورنده این اعمال زشت و ناپسند می باشد که متاسفانه بعضی از جوانان از سادگی یا غرورشان سوء استفاده شده و براحتی دچار نیرنگ های پلید غربی ها شدند و مسیر و راه سعادتشان را گم کرده اند و سر از جاده های تیره و مبهم انزوال در آورده اند .

دوستان گرامی این مطالب نظر شخصی بنده است و در صورت مشاهده نواقص و یا اشتباه در افکارم خوشحال می شوم مرا آگاه سازید . منتظر نظرات شما دوستان عزیز هستم
.



» ساعت 12:35 عصر روز پنج شنبه 86 شهریور 15

 

عقل ذره ای از محبت است که بیرون زده و نمودار شده است . عقل اندازه می دهد و محبت بی اندازه راه می رود . جنگ محبت و عقل جنگ زرگریست مثل جنگ هائی که بازیگران تعزیه با هم می کنند و وقتی که تعزیه تمام شد با رفاقت و یگانگی با هم بر سر یک سفره می نشینند و غذا می خورند .

 عقل تنزیل یافته عشق است . خود عشق قابل تعریف نیست .

 موالیان ما دست ما را گرفتند تا از بازار دنیا عبور دهند و به آخرت و دیدار خدا برسانند ولی ما سرگرم متاع دنیا شدیم و دستمان را از دستشان بیرون کشیدیم و لذا در بازار دنیا گم شدیم و محجوب و در پرده غیبت گشتیم . خدا و امام غایب نیستند . هرچه در نظر اهل دنیا غایب است در نظر مؤمنین حاضر است .

 خداوند ضامن راه انسان است . اگر در راه خدا دزد و شیطان به شما زد ناراحت نشوید ، خدا ضامن است و جبران می کند .

 خداوند گفته است امور دنیایتان بر عهده من و امور آخرتتان با خودتان . ما به گونه ای عمل می کنیم که گویا امور دنیایمان بر عهده خودمان است و امور آخرتمان را به خدا محول می کنیم .

 این که فرموده اند روزی هفتاد بار استغفار کن ، تکرار برای باور است . یعنی آنقدر تکرار کن تا باور کنی که خدا تو را بخشیده است .

خداوند می گوید من اصلا گناه تو را ننوشتم که آن را ببخشم ؛ ملائکه نوشته بودند که آن را هم با استغفارت پاک کردی .

 اگر کسی در برادر یا خواهر مؤمنش بدی دید ، چون مؤمن آئینه مؤمن است در واقع بدی خودش را دیده است . خوشگل که در برابر آئینه می ایستد زیبائی می بیند و از مشاهده جمال لذت می برد .

بر گرفته از کتاب مصباح الهدی



» ساعت 3:9 صبح روز دوشنبه 86 شهریور 12

 

همیشه توی این فکر بودم که چرا عصر جمعه ها دلگیر هستن و غم و غربت عجیبی توی دلم هویدا می شه . چرا غروب جمعه ها دل و پر از غم و غصه می کنه بدون اینکه توی فکر خاصی باشی یا از کسی ناراحت باشی یا هر چیزه دیگه .چرا بغض گلوت و می گیره و حوصله کسی رو نداری و دوست داری گریه کنی اما نمی تونی ؛ و همان حال و هوائی که همه با اون خوب آشنا هستن .
من یه چیزی شنیدم که بعد از اون دیگه حال و هوای عصر جمعه ها رو برام عوض کرد و دیگه نمی تونم حتی در مورد اون فکر کنم و جز شرمندگی هیچی برام باقی نمی مونه .

شنیدم جمعه که پرونده اعمال ما به دست آقا امام زمان(عج) می رسه و آقا از دست بنده هائی مثل من که همش دم از انتظار می زنم و جهت ریا هی اللهم عجل لولیک الفرج می خونم و  واجبات خودم رو هم درست انجام نمی دم که هیچ در کنارش هزار تا گناه دیگه هم انجام می دم ، قلب نازنینش به درد میاد و از دست من خاطی دلگیر می شه و همین کافی برای زمین و زمان که از ناراحتی آقا زیرو رو بشه اما بازم کرم و لطف و عنایت آقا هست که دچار عذاب الهی نمی شیم . حالا بازم می تونم به این فکر کنم چرا جمعه ها غروب دلگیری داره حالا بازم می تونم سرم و بالا بگیرم بگم آقا بیا ...

دیگه با این روی سیاه و خجل چه طوری به آقا بگم من و ببخش و فردا روزی دوباره فراموش کنم که برای چی غروب جمعه ها دلگیره ...

اما آقا بازم من نا امید نمی شم آخه از کرم و مهربونی شما خیلی شنیدم می دونم کوتاهی کردم اما بازم میام و التماس می کنم و می گم آقا خودت به من کمک کن تا اسیر وسوسه های شیطون نشم ، آقا کمک کن دیگه هیچ وقت یاد شما از دلم بیرون نره ، یه عشق واقعی یه عشق حقیقی . . . مولای من ... آقا ... 



» ساعت 3:26 عصر روز جمعه 86 شهریور 9

 

فروغ  بخش    شب    انتظار    آمدنی   است

نگار  آمدنی  است،   غم گسار  آمدنی  است

به  خاک    کوچه ی    دیدار    آب   می پاشند

بخوان ترانه ی  شادی که  یار  آمدنی  است

ببین  که  چگونه  قناری  ز  شوق  می خندد

مترس  از   شب   یلدا   بهار   آمدنی   است

صدای   شیحه ی     رخش     ظهور    می آید

خبر  دهید   به  یاران   سوار   آمدنی  است

بس است هرچه پلنگان به ماه خیره شدند

یگانه   فاتح   این   کوهسار   آمدنی   است

 



» ساعت 3:51 صبح روز پنج شنبه 86 شهریور 8

 

    بسم الله الرحمن الرحیم‏

روزی که به تلویزیون رفتم
خدا رحمت کند شهید مطهری را. چون مرا می شناخت و برنامه های مرا دیده بود، همان سال 58 مرا به تلویزیون معرفی کرد. به سراغ رئیس وقت صدا و سیما رفتم . ایشان گفت : تلویزیون جای آخوند نیست ، جای هنر است .
گفتم : احتمال نمی دهی من معلّم هنرمندی باشم ؟ دستور داد مرا به اتاقی بردند که عدّه ای از هنرمندان نشسته بودند. گفتند: حرف حساب تو چیست ؟
گفتم : من  معلّم هستم و می خواهم درس دین بدهم ، از این لحظه تا دو ساعت می توانم با حرف حق شما را چنان بخندانم که نتوانید لب های خود را جمع کنید.
ساعت گذاشتند و من برنامه بسیار شادی را اجرا کردم و بالاخره ورود من به تلویزیون مورد قبول آنان واقع شد.
 

کتک مبارک !
مرحوم پدرم اصرار زیادی داشت که من محصل  روحانی شوم و من مخالف بودم و به دبیرستان رفتم .

روزی گزارش چند نفر از همکلاسی هایم را به مدیر دادم که اینها در مسیر راه اذیت می کنند، مدیر هم آنها را تنبیه کرد. آنها هم  در مسیر برگشت  کتک مفصّلی به من زدند که سر و صورتم سیاه شد و بی حال روی زمین افتادم و به سختی خود را به منزل رساندم . پدرم گفت : محسن چی شده ؟ گفتم : هیچی ، می خواهم بروم حوزه علیمه و طلبه شوم .
راستی چه خوب شد آن کتک را خوردم!  

به شما حجره می دهیم
سالهای اوّل طلبگی در قم ، خواستم در مدرسه  آیه الله گلپایگانی (ره ) حجره بگیرم ودرس بخوانم . گفتند: به کسانی که لباس روحانیت نپوشیده اند حجره نمی دهند. خودم خدمت ایشان رسیدم ، فرمود: شما که لباس ندارید معلوم است کم درس خوانده اید. به ایشان عرض کردم  به من حجره ندهید، ولی اجازه دهید یک مثال بزنم ! گفتم می گویند فردی در کاشان به حمام رفت ، وقتی لباسهایش را بیرون آورد همه گفتند: اه ، اه ، چه آدم کثیفی ! لباسهایش را پوشید تا از حمام بیرون برود، گفتند: کجا می روی ؟ گفت : می روم حمّام تا تمیز شوم بعد بیایم حمّام !  گفتم حال حکایت شماست که می گوئید برو درس بخوان بعد بیا اینجا درس بخوان ، اول روحانی شو بعد بیا اینجا روحانی شو. وقتی این مثال را زدم ایشان خیلی خندید و فرمود: به شما حجره می دهیم ، شما اینجا بمانید. 

خنده پدرم
روزهای اوّل ازدواجم بود، با همسرم آمدیم قم و خانه ای اجاره کردیم . یک اطاق 12 متری داشتیم ، ولی یک فرش 6 متری . پدرم آمد منزل ما احوال پرسی ، گفتم : اگر یک فرش 12 متری  داشتیم و این اطاق فرش می شد زندگی ما کامل بود. پدرم خندید! گفتم : چرا می خندید؟ گفت : من 80 سال است می دوم زندگی ام کامل نشده ، خوشا به حال تو که با یک فرش زندگی ات کامل می شود. 

جشن عمّامه گذاری
رسم است که طلاب علوم دینی ، برای عمّامه گذاری جشن می گیرند. مقداری سهم امام داشتم و موقع عمّامه گذاریم بود، رفتم خدمت آیه الله العظمی گلپایگانی (ره ) عرض کردم اجازه بدهید از این سهم امام برای جشن عمّامه گذاری استفاده کنم ؟ ایشان فرمودند: ما که برای عمّامه گذاری جشن نگرفتیم ، ملاّ نشدیم !؟ 

جایزه ویژه !
یک روز در منزل دیدم خانم دستگیره هایی دوخته که با آن ظرفهای داغ غذا را بر می دارند که دستشان نسوزد، آنها را برداشته و به جلسه درس بردم . وقتی خواستم جایزه بدهم به طرف گفتم : یکی از این سه جایزه را انتخاب کن :  یک دوره تفسیر المیزان یا سه هزار تومان پول یا چیزی که به آتش دنیا نسوزی .
گفت: مورد سوّم. من هم دستگیره ها را به او دادم. همه خندیدند. 

خوابم  که نماینده امام نیست !
تا دیر وقت در جایی مهمان بودم ، موقع خوابیدن به صاحبخانه گفتم : موقع نماز صبح مرا بیدار کن . گفت : عجب ! شما که نماینده امام هستی ، گفتم : آقا! خودم نماینده امام هستم ، خوابم که نماینده امام نیست !  

فوتبال به جای سخنرانی
جبهه جنوب  بودم ، برادران در حال بازی بودند، خواستند بازی آنان را برای سخنرانی من تعطیل کنند، گفتم : نه ، خودم هم لباس را کندم و با آنان بازی کردم.  

به تو بودم!
در کاشان دیوانه ای وقت نماز وارد مسجد شد و با صدای بلند به مردم گفت : همه شما دیوانه اید. همه خندیدند. گفت : همه شما چه و چه هستید. باز همه خندیدند. آمد صف جلو و رو کرد به پیشنماز و گفت : آقا به تو بودم . بعد شروع کرد و یکی یکی گفت : آقا به تو بودم ، آقا به تو بودم ، این دفعه مردم عصبانی شده دیوانه را بغل کردند و از مسجد بیرون انداختند.
از کار این دیوانه یاد گرفتم که گاهی باید گفت : آقا به تو بودم و سخنرانی عمومی تاثیر ندارد.
برگرفته از لینک http://www.qaraati.net/zendegi 



» ساعت 2:55 صبح روز شنبه 86 شهریور 3

 
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >